word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
خلاقیت
ایجاد کننده
خلاق
---
google image
description - توضیح
-
اینکه چیزی از گذشته دوباره به شکلی جدید وجود داشته باشد یا دوباره تجربه شود
-
برای اینکه چیزی وجود داشته باشد یا دوباره اتفاق بیفتد
-
The trauma is still exerting an influence but in the negative reactions it pushes against the trauma being recreated.
تروما هنوز هم تأثیر می گذارد، اما در واکنش های منفی به ترومای در حال بازسازی فشار می آورد.
-
گام دوم در بازآفرینی اقتصاد بازار، بازگرداندن مالکیت خصوصی سرمایه است.
-
وفاداری یک وضعیت پویا و مثبت است که به طور مداوم نیاز به تجدید و بازسازی دارد.
-
And we can share best practices so that every educator and employer does not have to recreate effective strategies from scratch.
و ما میتوانیم بهترین شیوهها را به اشتراک بگذاریم تا هر مربی و کارفرما مجبور نباشد استراتژیهای مؤثر را از ابتدا بازآفرینی کند.
-
صحبتهایی که با اعضای گروه داشتم، در گفتگوهایم در بلومزبری بازسازی کردم.
-
او به دوستانش گفته است که قصد دارد بهترین قطعات ندی را بازسازی کند.
-
With those who reached him emotionally he recreated the rejections he had experienced as a young child.
با کسانی که از نظر عاطفی به او می رسیدند، طردهایی را که در کودکی تجربه کرده بود، بازسازی کرد.
-
همانطور که من این کار را انجام می دهم، مایلز و ایوان اغلب زنگ می زنند، بنابراین با هم کار می کنیم تا داستان را بازسازی کنیم.
example - مثال
-
این فیلم زرق و برق دهه 1940 هالیوود را بازسازی می کند.
-
آنها توانسته اند حس تئاتر اصلی را بازسازی کنند.
-
آنها قصد دارند یک دهکده معمولی انگلیسی در ژاپن را بازسازی کنند.
-
کار آنها شامل بازسازی و بازآفرینی زیستگاه های حیات وحش در سراسر کشور است.
synonyms - مترادف
-
reconstruct
بازسازی
-
refashion
refashion
-
refabricate
بازسازی کردن
-
reinvent
اختراع مجدد
-
re-form
دوباره تشکیل دهید
-
rebuild
بازسازی کنید
-
remake
بازگرداندن
-
بازسازی کند
-
reconstitute
تکثیر
-
reproduce
دوباره جمع کردن
-
reassemble
تعمیر
-
regenerate
مرمت کردن
-
recondition
اصلاح کردن
-
repair
ثابت
-
renovate
پچ
-
refurbish
تعمیرات اساسی
-
revamp
توانبخشی
-
اصلاح
-
دوباره برقرار کردن
-
overhaul
تجدید ساختار
-
rehab
دوباره انجام دهید
-
انجام دادن
-
reestablish
ساختن
-
restructure
دوباره تولید کند
-
redo
دوباره ایجاد کنید
-
دوباره نصب کنید
-
-
-
create anew
-
re-create
-
reerect