word - لغت

reeling || چرخیدن

part of speech - بخش گفتار

N/A || N/A

spell - تلفظ

rɪəl

UK :

rɪəl

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [reeling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reeling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reeling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reeling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reeling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reeling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reeling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reeling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reeling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reeling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reeling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reeling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reeling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reeling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reeling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reeling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reeling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reeling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reeling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reeling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reeling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reeling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reeling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reeling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reeling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reeling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reeling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reeling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reeling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reeling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reeling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reeling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reeling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reeling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reeling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reeling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reeling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reeling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reeling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reeling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reeling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reeling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reeling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reeling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reeling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reeling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reeling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reeling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reeling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reeling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reeling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reeling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reeling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reeling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reeling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reeling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reeling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reeling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reeling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reeling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reeling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reeling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reeling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reeling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reeling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reeling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reeling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reeling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reeling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reeling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reeling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reeling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reeling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reeling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reeling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reeling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reeling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reeling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reeling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reeling] در گوگل

description - توضیح

  • present participle of reel


    فاعل فاعل از قرقره

  • to walk moving from side to side looking like you are going to fall


    راه رفتن، از این طرف به سمت دیگر حرکت کردن، به نظر می رسد که قرار است بیفتی

  • If the place where you are reels, what you are looking at seems to go round and round in front of you


    اگر مکانی که در آن قرار دارید بچرخد، به نظر می رسد چیزی که به آن نگاه می کنید در مقابل شما دور و بر می گردد

  • If you reel, or your mind or brain reels, you feel very confused or shocked and unable to act


    اگر بچرخید، یا ذهن یا مغزتان بچرخد، بسیار گیج یا شوکه می شوید و نمی توانید عمل کنید.

example - مثال

  • At closing time he reeled out of the bar and fell down on the pavement.


    در زمان بسته شدن از میله بیرون آمد و روی پیاده رو افتاد.

  • She hit him so hard that he reeled backwards.


    آنقدر به او ضربه زد که به عقب برگشت.


  • سنگی به سرش خورد و خیابان جلوی چشمانش پیچید.

  • We were reeling (in amazement/shock/delight, etc.) from/with the news that we had won all that money.


    داشتیم (در شگفتی/شوک/شادی و غیره) از/با این خبر که آن همه پول را برده ایم.

synonyms - مترادف

  • dizzy


    سرگیجه

  • giddy


    گیج و منگ

  • woozy


    سبک مغز

  • lightheaded


    از هوش رفتن

  • vertiginous


    ناپایا

  • faint


    لرزان

  • unsteady


    شنا کردن

  • wobbly


    مات و مبهوت

  • shaky


    آسوون

  • swimmy


    سرسام آور

  • dazed


    چرخیدن

  • aswoon


    گیج کننده

  • staggering


    به هم ریخته

  • whirling


    قوی

  • groggy


    گیج شده

  • muddled


    مه آلود

  • punchy


    متحیر شده

  • befuddled


    پریشان

  • bewildered


    شنا كردن

  • hazy


    مبهوت

  • puzzled


    بامزه

  • distracted


    خیره شده

  • swimming


    اضافه شده

  • bemused


    گاگا

  • tipsy


    نابینا

  • dumbfounded


  • dazzled


  • addled


  • gaga


  • staggered



antonyms - متضاد


  • آگاه


  • روشن


  • سنگین


  • درك كردن


  • ثابت

  • clearheaded


    سر روشن

  • unshaky


    متزلزل

  • clear-headed


    روشن سر

  • alert


    هشدار

  • cognizant


    پایدار


  • هوشمندانه


  • روشن اندیشی

  • clear-thinking


    گیج نشده

  • unconfused


    مطمئن


  • هوشیار

  • sober


    مسلم - قطعی


  • جهت دار

  • oriented