word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
فاعل فاعل از قرقره
-
راه رفتن، از این طرف به سمت دیگر حرکت کردن، به نظر می رسد که قرار است بیفتی
-
If the place where you are reels, what you are looking at seems to go round and round in front of you
اگر مکانی که در آن قرار دارید بچرخد، به نظر می رسد چیزی که به آن نگاه می کنید در مقابل شما دور و بر می گردد
-
اگر بچرخید، یا ذهن یا مغزتان بچرخد، بسیار گیج یا شوکه می شوید و نمی توانید عمل کنید.
example - مثال
-
در زمان بسته شدن از میله بیرون آمد و روی پیاده رو افتاد.
-
آنقدر به او ضربه زد که به عقب برگشت.
-
سنگی به سرش خورد و خیابان جلوی چشمانش پیچید.
-
We were reeling (in amazement/shock/delight, etc.) from/with the news that we had won all that money.
داشتیم (در شگفتی/شوک/شادی و غیره) از/با این خبر که آن همه پول را برده ایم.
synonyms - مترادف
-
dizzy
سرگیجه
-
giddy
گیج و منگ
-
woozy
سبک مغز
-
lightheaded
از هوش رفتن
-
vertiginous
ناپایا
-
faint
لرزان
-
unsteady
شنا کردن
-
wobbly
مات و مبهوت
-
shaky
آسوون
-
swimmy
سرسام آور
-
dazed
چرخیدن
-
aswoon
گیج کننده
-
staggering
به هم ریخته
-
whirling
قوی
-
groggy
گیج شده
-
muddled
مه آلود
-
punchy
متحیر شده
-
befuddled
پریشان
-
bewildered
شنا كردن
-
hazy
مبهوت
-
puzzled
بامزه
-
distracted
خیره شده
-
swimming
اضافه شده
-
bemused
گاگا
-
tipsy
نابینا
-
dumbfounded
-
dazzled
-
addled
-
gaga
-
staggered
-