word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
example - مثال
synonyms - مترادف
-
rued
بداخلاق
-
repented
توبه کرد
-
lamented
ناله کرد
-
bemoaned
منسوخ
-
deprecated
تجديد نظر كرد
-
bewailed
عذرخواهی کرد
-
repined
پشیمان بود
-
apologized for
پشیمان بودند
-
was remorseful
پشیمان شده است
-
were remorseful
توبه کرده بود
-
been remorseful
توبه کردند
-
was repentant
متاسف بود
-
were repentant
ما متاسفیم
-
been repentant
پشیمان شد
-
was sorry
احساس پشیمانی کرد
-
were sorry
احساس تاسف کردم
-
been sorry
متاسف شد
-
felt remorse
احساس ناراحتی کرد
-
felt sorry
در مورد
-
شک داشت
-
felt uneasy over
تردید داشت
-
had compunctions about
به خود لگد زد
-
had qualms
خود را برای
-
had qualms about
احساس اندوه کرد
-
kicked oneself
وجدان داشت
-
kicked oneself for
توبه کرد از
-
kicked oneself over
-
felt remorseful about
-
felt sorrow
-
-
repented of