word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
If a dead person or animal is reincarnated as someone or something else their spirit returns to life in that person or animal.
اگر یک مرده یا حیوان به عنوان شخص یا چیز دیگری تناسخ پیدا کند، روح آنها در آن شخص یا حیوان زنده می شود.
-
If something is reincarnated, it appears in a different form especially after it has disappeared for a period of time
اگر چیزی تناسخ پیدا کند، به شکل دیگری ظاهر می شود، به خصوص پس از اینکه برای مدتی ناپدید شد.
-
برای زندگی دوباره در بدن یا شکل دیگری
-
It would reincarnate itself endlessly and it laughed at all the creatures on its surface who could not do the same.
بیپایان خودش را تناسخ میکرد و به همه موجودات روی سطحش میخندید که نمیتوانستند همین کار را بکنند.
example - مثال
-
آنها معتقدند که انسان به شکل حیوانی تناسخ یافته است.
-
آنها بر این باورند که انسان ها به عنوان حیوان تناسخ یافته اند.
-
آنها می ترسیدند که او به عنوان یک خون آشام تناسخ پیدا کند.
-
Compared to the old model the reincarnated Mini Cooper has a more powerful engine and looks more streamlined.
مینی کوپر در مقایسه با مدل قدیمی، موتور قدرتمندتری دارد و سادهتر به نظر میرسد.
synonyms - مترادف
-
revive
احیای
-
rejuvenate
جوان کردن
-
بازگرداندن
-
revitaliseUK
revitaliseUK
-
revitalizeUS
revitalizeUS
-
reawaken
دوباره بیدار شدن
-
برگرداندن
-
re-embody
تجسم مجدد
-
renew
تجدید
-
revivify
احیا کردن
-
resuscitate
احیا کنند
-
regenerate
بازسازی کند
-
rekindle
دوباره روشن کردن
-
reanimate
زنده کردن
-
resurrect
شارژ مجدد
-
recharge
rewake
-
rewake
rewaken
-
rewaken
معرفی مجدد
-
reintroduce
راه اندازی مجدد
-
relaunch
دوباره بازدید کنید
-
revisit
مجدداً تأسیس شود
-
reinstitute
بازآفرینی
-
recreate
نصب مجدد
-
reinstall
بیدار کردن
-
awaken
بازپس گیری
-
recapture
به خاطر آوردن
-
relive
بازیافت
-
دوباره کشف کنید
-
recycle
دوباره برقرار کردن
-
rediscover
-
re-establish
antonyms - متضاد
-
abolish
لغو کند