word - لغت

reincarnate || تناسخ

part of speech - بخش گفتار

verb || فعل

spell - تلفظ

/ˌriːɪnkɑːˈneɪt/

UK :

/ˌriːɪnˈkɑːrneɪt/

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [reincarnate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reincarnate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reincarnate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reincarnate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reincarnate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reincarnate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reincarnate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reincarnate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reincarnate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reincarnate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reincarnate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reincarnate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reincarnate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reincarnate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reincarnate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reincarnate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reincarnate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reincarnate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reincarnate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reincarnate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reincarnate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reincarnate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reincarnate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reincarnate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reincarnate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reincarnate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reincarnate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reincarnate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reincarnate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reincarnate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reincarnate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reincarnate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reincarnate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reincarnate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reincarnate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reincarnate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reincarnate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reincarnate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reincarnate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reincarnate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reincarnate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reincarnate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reincarnate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reincarnate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reincarnate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reincarnate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reincarnate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reincarnate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reincarnate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reincarnate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reincarnate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reincarnate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reincarnate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reincarnate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reincarnate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reincarnate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reincarnate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reincarnate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reincarnate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reincarnate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reincarnate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reincarnate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reincarnate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reincarnate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reincarnate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reincarnate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reincarnate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reincarnate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reincarnate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reincarnate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reincarnate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reincarnate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reincarnate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reincarnate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reincarnate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reincarnate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reincarnate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reincarnate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reincarnate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reincarnate] در گوگل

description - توضیح

example - مثال

  • They believe humans are reincarnated in animal form.


    آنها معتقدند که انسان به شکل حیوانی تناسخ یافته است.

  • They believe humans are reincarnated as animals.


    آنها بر این باورند که انسان ها به عنوان حیوان تناسخ یافته اند.

  • They were afraid she would reincarnate as a vampire.


    آنها می ترسیدند که او به عنوان یک خون آشام تناسخ پیدا کند.

  • Compared to the old model the reincarnated Mini Cooper has a more powerful engine and looks more streamlined.


    مینی کوپر در مقایسه با مدل قدیمی، موتور قدرتمندتری دارد و ساده‌تر به نظر می‌رسد.

synonyms - مترادف

  • revive


    احیای

  • rejuvenate


    جوان کردن


  • بازگرداندن

  • revitaliseUK


    revitaliseUK

  • revitalizeUS


    revitalizeUS

  • reawaken


    دوباره بیدار شدن


  • برگرداندن

  • re-embody


    تجسم مجدد

  • renew


    تجدید

  • revivify


    احیا کردن

  • resuscitate


    احیا کنند

  • regenerate


    بازسازی کند

  • rekindle


    دوباره روشن کردن

  • reanimate


    زنده کردن

  • resurrect


    شارژ مجدد

  • recharge


    rewake

  • rewake


    rewaken

  • rewaken


    معرفی مجدد

  • reintroduce


    راه اندازی مجدد

  • relaunch


    دوباره بازدید کنید

  • revisit


    مجدداً تأسیس شود

  • reinstitute


    بازآفرینی

  • recreate


    نصب مجدد

  • reinstall


    بیدار کردن

  • awaken


    بازپس گیری

  • recapture


    به خاطر آوردن

  • relive


    بازیافت


  • دوباره کشف کنید

  • recycle


    دوباره برقرار کردن

  • rediscover


  • re-establish


antonyms - متضاد

  • abolish


    لغو کند