word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
تلاشی جدید برای فروش محصولی که در حال حاضر در حال فروش است
-
a new effort to sell a product that is already available often involving a change in advertising packaging etc
تلاشی جدید برای فروش محصولی که از قبل در دسترس است، که اغلب شامل تغییر در تبلیغات، بسته بندی و غیره است
-
the act of introducing something again as though it were something new or an event at which this happens
عمل معرفی دوباره چیزی به گونه ای که گویی چیز جدیدی است یا رویدادی که در آن این اتفاق می افتد
-
موقعیتی که یک قایق دوباره در آب قرار می گیرد یا یک فضاپیما دوباره به فضا فرستاده می شود
-
برای شروع دوباره، یا معرفی دوباره چیزی انگار که چیز جدیدی است
-
قرار دادن دوباره قایق در آب یا فرستادن دوباره یک فضاپیما به فضا
-
a new attempt to sell a product or service often by advertising it in a different way or making it available in a different form
تلاشی جدید برای فروش یک محصول یا خدمات، اغلب با تبلیغ آن به روشی متفاوت یا در دسترس قرار دادن آن به شکلی متفاوت
-
to make a new attempt to sell a product or service often by advertising it in a different way or making it available in a different form
انجام یک تلاش جدید برای فروش یک محصول یا خدمات، اغلب با تبلیغ آن به روشی متفاوت یا در دسترس قرار دادن آن به شکلی متفاوت
-
الکسون تابستان گذشته شروع به راه اندازی مجدد نام تجاری اسکس خود کرد که هدف آن زنان مسن تر و کوتاه قدتر بود.
-
به گفته Interactive، یک معامله محکم، و احتمالاً عرضه مجدد محصول، تا پایان سال اتفاق خواهد افتاد.
-
پیش از انتخابات محلی، زمزمه هایی مبنی بر راه اندازی مجدد چپ وجود داشت.
-
شکاکان پیشنهاد می کنند که راه اندازی مجدد Minitel چیزی بیش از توقف اجرای آن است.
-
فروشگاههای Noble قبل از راهاندازی مجدد، معتقد بودند که این بار به پرفروشترین فروش تبدیل خواهد شد.
-
In the 1970s it turned over more than £50 million but it sank last year after an unsuccessful relaunch.
در دهه 1970 بیش از 50 میلیون پوند به فروش رسید، اما سال گذشته پس از یک راه اندازی مجدد ناموفق سقوط کرد.
example - مثال
-
برای راه اندازی مجدد یک محصول/مجله
-
گروه امیدوار است با آهنگی جدید و تصویری جدید کار خود را از سر بگیرد.
-
The relaunch of the restaurant was an embarrassing flop.
راه اندازی مجدد رستوران یک شکست شرم آور بود.
-
این برنامه در سال آینده با یک مجری جدید دوباره راه اندازی می شود.
-
جمعیت زیادی برای تماشای راه اندازی مجدد لاینر جمع شدند.
-
پرتاب مجدد موشک به دلیل بدی آب و هوا به تعویق افتاد.
-
ما باید قبل از راه اندازی مجدد وب سایت، طراحی بهتری داشته باشیم.
-
ستاره سابق پاپ در حال برنامه ریزی برای راه اندازی مجدد خود به عنوان یک بازیگر است.
-
این نمایش در اوایل سال آینده دوباره راه اندازی می شود.
-
برای چرخاندن کشتی و راه اندازی مجدد آن به شش نفر نیاز داشتیم.
-
در هنگام جزر و مد بالاخره توانستیم قایق را دوباره راه اندازی کنیم.
-
این مجموعه سینمایی پس از بازسازی 50 میلیون پوندی دوباره راه اندازی شد.
-
این خرده فروش قصد دارد در اواخر این ماه یک راه اندازی مجدد پرطرفدار داشته باشد.
-
عرضه مجدد مینی کلاسیک توسط BMW با سر و صدای مثبت زیادی همراه شد.
-
این موسسه خیریه هفته گذشته کارت اعتباری خود را دوباره راه اندازی کرد.
-
The Daily Mail was relaunched as a mid-market tabloid aimed at the emerging market of younger women.
دیلی میل مجدداً به عنوان یک تبلوید متوسط با هدف بازار نوظهور زنان جوان راه اندازی شد.
-
ما در سال آینده بازسازی و راه اندازی مجدد خواهیم کرد.
synonyms - مترادف
-
rebrand
تغییر نام تجاری
-
makeover
تغییر شکل
-
refashioning
مد کردن
-
reinvention
اختراع مجدد
-
reshaping
تغییر شکل دادن
-
remodellingUK
بازسازی انگلستان
-
remodelingUS
بازسازی ایالات متحده
-
restyling
بازسازی
-
overhaul
تعمیرات اساسی
-
revamping
نوسازی
-
rebuilding
دگرگونی
-
احیاء
-
renewal
تغییر دادن
-
renovation
تبدیل
-
revitalization
تغییر
-
مونتاژ مجدد
-
conversion
دگردیسی
-
alteration
سیر تکاملی
-
reassembling
جهش
-
metamorphosis
انتقال
-
انقلاب
-
mutation
گذر
-
transfiguration
تغییر مکان
-
Warning: Undefined array key 23 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 529
-
Warning: Undefined array key 24 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 529
-
modification
Warning: Undefined array key 25 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 529
-
transmutation
Warning: Undefined array key 26 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 529
-
recasting
Warning: Undefined array key 27 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 529
-
transmogrification
Warning: Undefined array key 28 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 529
-
Warning: Undefined array key 29 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 529
-
Warning: Undefined array key 30 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 529
antonyms - متضاد
-
agitate
به هم زدن
-
annoy
آزار دادن
-
bore
منفذ
-
خسارت
-
deaden
مرده
-
depress
افسرده
-
از بین رفتن
-
discourage
دلسرد کردن
-
dishearten
ناامید کردن
-
dispirit
دلسرد، ناامید
-
dissuade
منصرف کردن
-
disturb
مزاحم
-
dull
کدر
-
enervate
روحیه دادن
-
صدمه
-
injure
زخمی کردن
-
کشتن
-
ruin
خراب کردن
-
sadden
غمگین
-
مشکل
-
upset
ناراحت
-
weaken
تضعیف شود
-
نگران بودن