word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
google image
description - توضیح
-
ترتیب دادن یا سازماندهی چیزی به روشی جدید
-
اگر یک شرکت سازماندهی مجدد یا سازماندهی مجدد شود، ساختار و ترتیبات کاری تغییر می کند
-
سازماندهی دوباره چیزی به منظور بهبود آن
-
برای سازماندهی چیزی متفاوت
-
تغییر روشی که در آن چیزی مانند یک شرکت سازماندهی شده است، به منظور بهبود آن
-
The other basic parts of managing the dream are recruiting meticulously rewarding retraining and reorganizing.
سایر بخشهای اساسی مدیریت رویا، استخدام دقیق، پاداش دادن، بازآموزی و سازماندهی مجدد است.
-
و هزینه های این برنامه ها چگونه باید سازماندهی شود؟
-
فدرال ها برای سازماندهی مجدد مدتی توقف کردند.
-
Interior Secretary Bruce Babbitt has already taken action on endangered species land management issues and reorganizing its science programme.
بروس بابیت، وزیر کشور، قبلاً در مورد گونه های در معرض خطر، مسائل مربوط به مدیریت زمین و سازماندهی مجدد برنامه علمی خود اقدام کرده است.
-
Mary Law was appointed head of Humanities in September 1978 with the specific task of reorganizing that area of the curriculum.
مری لا در سپتامبر 1978 به عنوان رئیس علوم انسانی منصوب شد و وظیفه مشخص آن سازماندهی مجدد آن حوزه از برنامه درسی بود.
-
در طول دهه 1980، دولت خدمات ملکی را سازماندهی مجدد کرد.
-
The proposals for reorganizing the company have made many people in the workforce feel very insecure.
پیشنهادات برای سازماندهی مجدد شرکت باعث شده است که بسیاری از افراد در نیروی کار احساس ناامنی کنند.
-
من مدت هاست که می خواستم کابینت های آشپزخانه را دوباره سازماندهی کنم.
-
چند ثانیه طول کشید تا خودشان را جمع و جور کنند و خودشان را سازماندهی کنند.
-
Such systems would need to organize their knowledge figuring out what data is significant reorganizing when necessary.
چنین سیستم هایی باید دانش خود را سازماندهی کنند، بفهمند چه داده هایی مهم هستند و در صورت لزوم سازماندهی مجدد کنند.
example - مثال
-
The laboratory was reorganized as a separate establishment.
آزمایشگاه به عنوان یک مؤسسه جداگانه سازماندهی شد.
-
Their headquarters was reorganized into five regional offices.
مقر آنها به پنج دفتر منطقه ای سازماندهی شد.
-
تا سال 1998، شرکت به کسب و کارهای کلیدی کمتری سازماندهی شد.
-
من فایل های خود را دوباره سازماندهی کرده ام تا بتوانم به راحتی آنچه را که به دنبال آن هستم پیدا کنم.
-
مدیر عامل جدید قصد دارد این بخش را به طور کامل سازماندهی کند.
-
پس از نبرد، جوخه در حاشیه شهر سازماندهی مجدد کرد.
-
IRS طرح جدیدی را برای سازماندهی مجدد آژانس پیشنهاد کرده است.
-
شرکت ممکن است قبل از پایان سال جاری سازماندهی مجدد مدیریت را اعلام کند.
-
او متخصصانی را برای کمک به سازماندهی مجدد شرکت استخدام کرد.
-
آنها اعلام کردند که 10 درصد از کارکنان خود را کاهش می دهند، کارخانه ها را تعطیل می کنند و کسب و کار را سازماندهی می کنند.
-
کانتیننتال پس از اینکه تیم جدیدی از مدیران امور مالی خود را سازماندهی مجدد کردند زنده ماند.
synonyms - مترادف
-
rearrange
تنظیم مجدد
-
reshuffle
تجدید ساختار
-
restructure
تنظیم کنید
-
rationaliseUK
-
rationaliseUK
منطقی کردن ایالات متحده
-
rationalizeUS
تغییر دهید
-
تغییر دادن
-
تعمیرات اساسی
-
overhaul
بازنویسی
-
recast
بازسازی کنید
-
reconstruct
باز استقرار
-
redeploy
refashion
-
refashion
دوباره سفارش دهید
-
reorder
زمانبندی دوباره
-
reschedule
تغییر شکل دادن
-
reshape
تبدیل
-
دوباره گروه بندی کنید
-
rebuild
rejig
-
regroup
جهت گیری مجدد
-
rejig
اصلاح کردن
-
reorient
تجدید نظر کنید
-
revamp
تکان دادن
-
revise
فنری تمیز
-
تنظیمات را انجام دهید
-
spring-clean
تغییراتی در
-
تغییر اطراف
-
حرکت کنید
-
مرتب کردن
-
Warning: Undefined array key 28 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 529
-
Warning: Undefined array key 29 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 529
-
tidy up
Warning: Undefined array key 30 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 529
antonyms - متضاد
-
ثابت
-
یخ زدگی
-
تنظیم
-
stabiliseUK
stabiliseUK
-
stabilizeUS
stabilizeUS
-
disarrange
بر هم زدن
-
بی نظمی
-
رشد
-
صدمه
-
افزایش دادن
-
ماندن
-
spoil
از بین بردن
-
stagnate
راکد ماندن
-
اقامت کردن
-
unfit
نامناسب
-
تنها گذاشتن
-
نگاه داشتن
-
حفظ
-
رد کردن
-
ادامه هید
-
حفظ کنند
-
خراب کردن
-
از بین رفتن
-
ruin
بگذار بایستد
-
ماندگار کردن
-
بدون تغییر رها کنید
-
perpetuate
نگه دارید
-
leave unchanged
اصرار ورزیدن
-
امن است
-
persist
Warning: Undefined array key 29 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 589
-
Warning: Undefined array key 30 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 589