word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
تمایلی به صحبت در مورد آنچه احساس می کنید یا آنچه می دانید
-
تمایلی به صحبت در مورد افکار یا احساسات خود ندارید
-
با این حال، بیش از یک چیز، ادنا به طور مداوم در سکوت باقی مانده بود.
-
But on few matters, it must be added, is even the most sophisticated economic and social comment more reticent.
اما در مورد چند مورد، باید اضافه کرد، حتی پیچیده ترین اظهار نظر اقتصادی و اجتماعی نیز محتاط تر است.
-
در این مورد، او به طرز عجیبی ممتنع است.
-
گزارش های رسمی نیز ممتنع هستند.
-
آستر در ابتدا تا حدودی در مورد آن ممتنع بود، اما در نهایت اعتراف کرد که در حال کار بر روی یک کتاب جدید است.
-
مک لارن به وکالت خود عمل می کند و به همان اندازه که فرگوسن صمیمی است، محتاط است.
-
تعداد کمی از آنها علاقه داشتند در مورد شغل خود صحبت کنند. آنها به اندازه کهنه سربازان یک جنگ غیرمحبوب سکوت کردند.
-
ایرما کودکی خجالتی و کم حرف بود.
-
محترم جنتلمن در گذشته به طرز محسوسی در این زمینه کوتاهی کرده است.
-
جان همیشه نسبت به خواهرش کم حرف تر بود.
example - مثال
-
او خجالتی و کم حرف بود.
-
او در مورد زندگی شخصی خود بسیار مضطرب بود.
-
او در مورد گذشته خود بسیار محتاط است.
-
اکثر دانشآموزان در پاسخ به سؤالات کوتاهی کردند.
-
در ابتدا او کم حرف بود، اما بعداً آرام شد و بیشتر آماده بود.
-
به دلیل سکوت او، اطلاعات کمی در مورد زندگی شخصی او وجود دارد.
synonyms - مترادف
-
uncommunicative
غیر ارتباطی
-
reserved
رزرو شده است
-
بی صدا
-
ساکت
-
taciturn
کم حرف
-
unforthcoming
غیر قابل پیش بینی
-
secretive
مخفیانه
-
withdrawn
برداشته شد
-
dumb
بی عقل
-
بستن
-
closemouthed
دهان بسته
-
shy
خجالتی
-
laconic
مختصر
-
غیر صمیمی
-
introverted
درونگرا
-
momUS
momUS
-
خصوصی
-
restrained
مهار شده
-
guarded
محافظت می شود
-
unresponsive
بی پاسخ
-
discreet
با احتیاط
-
diffident
متفکر
-
undemonstrative
غیر نمایشی
-
mumUK
mumUK
-
تاریک
-
inhibited
مهار شده است
-
فروتن
-
unspeaking
ناگفته
-
bashful
کوچک شدن
-
shrinking
بی ادعا
-
unassuming
antonyms - متضاد
-
garrulous
پرحرف
-
communicative
ارتباطی
-
talkative
محاوره ای
-
chatty
پر حرف
-
conversational
دهان
-
loquacious
چند زبانی
-
talky
چند وجهی
-
mouthy
فراگیر
-
multiloquent
بلبله
-
multiloquous
غم انگیز
-
voluble
گبی
-
blabby
غرغر کردن
-
bombastic
پچ پچ کردن
-
gabby
شایعه پراکنی
-
verbose
فحش دادن
-
babbling
گپ زدن
-
chattering
موتور دهن دار
-
gossipy
تمرین کردن
-
blathering
وراج
-
chattery
آینده
-
gossiping
سلیس و چرب زبان
-
motormouthed
گوبی
-
prating
موتورموت
-
blabbermouth
جست و خیز کردن
-
forthcoming
پراکنده
-
glib
پرخاشگری
-
gobby
-
motormouth
-
prattling
-
effusive
-
jabbering