word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
to think or talk about something again in order to make changes to it or to make a decision about it
فکر کردن یا صحبت کردن دوباره در مورد چیزی، به منظور ایجاد تغییرات در آن یا تصمیم گیری در مورد آن
-
اگر منتقدان کتاب، نمایشنامه، فیلم و... را نقد کنند، نظرشان را درباره آن می نویسند
-
to describe the most important facts in a piece of academic research (= detailed study of a subject) that you have read and give your opinion of the research
برای توصیف مهمترین حقایق در یک تحقیق دانشگاهی (= مطالعه دقیق یک موضوع) که خوانده اید و نظر خود را در مورد تحقیق بیان کنید.
-
وقتی یک فرد مهم نیروهای نظامی را بررسی می کند، به طور رسمی از آنها بازدید می کند و به آنها نگاه می کند
-
برای مطالعه مجدد چیزی که قبلاً آموخته اید، برای آمادگی برای امتحان
-
the act of considering something again in order to make changes to it give an opinion of it or study it
عمل در نظر گرفتن دوباره چیزی به منظور ایجاد تغییرات در آن، نظر دادن به آن یا مطالعه آن
-
گزارشی در یک روزنامه، مجله یا برنامه که در مورد یک کتاب، فیلم و غیره جدید نظر می دهد.
-
a piece of writing that describes the main facts in a piece of academic research (= detailed study of a subject) that you have read and gives your opinion of it
نوشته ای که حقایق اصلی را در یک تحقیق دانشگاهی (= مطالعه دقیق یک موضوع) که خوانده اید توصیف می کند و نظر شما را در مورد آن بیان می کند.
-
روزنامه یا مجله ای (قسمتی از الف) که مقالاتی در مورد فیلم، کتاب، سفر، افراد مشهور و غیره دارد.
-
یک مراسم رسمی نظامی که در آن نیروها توسط یک فرد مهم بررسی می شوند
-
a revue
آ نقد و بررسی
-
اطلاعات یا تمرین تمرینی در مورد موضوع مورد مطالعه
-
در نظر گرفتن چیزی به منظور ایجاد تغییرات در آن، مطالعه و یا اظهار نظر در مورد آن
-
the process of carefully examining a situation to find out whether changes or improvements need to be made
فرآیند بررسی دقیق یک موقعیت برای یافتن اینکه آیا تغییرات یا بهبودهایی نیاز است یا خیر
-
گزارشی که حاوی اطلاعات مهم در مورد یک موضوع یا فعالیت خاص است
-
a short article that someone writes expressing their opinion about something such as a new product or service
مقاله کوتاهی که شخصی می نویسد و نظر خود را در مورد چیزی مانند یک محصول یا خدمات جدید بیان می کند
-
an examination of the accounts of a business to check that they have been done according to accepted standards
بررسی حساب های یک کسب و کار برای بررسی اینکه آیا آنها طبق استانداردهای پذیرفته شده انجام شده اند
-
بررسی دقیق یک موقعیت برای یافتن اینکه آیا تغییرات یا بهبودهایی نیاز است یا خیر
-
to provide a written description containing important information about a particular subject or activity
برای ارائه توضیحات مکتوب حاوی اطلاعات مهم در مورد یک موضوع یا فعالیت خاص
-
برای نوشتن یک مقاله کوتاه که نظر خود را در مورد چیزی مانند یک محصول یا خدمات جدید بیان می کند
-
to examine the accounts of a business to check that they have been done according to accepted standards
example - مثال
-
کمیته در حال بررسی ترتیب/وضعیت فعلی است.
-
بیایید آنچه را که تاکنون اتفاق افتاده را مرور کنیم.
-
او پیش از تصمیم گیری نهایی گزینه های خود را بررسی کرد.
-
من فقط به دیدن فیلم هایی می روم که نقدهای مثبتی دارند.
-
Weaver reviewed more than 200 peer-reviewed, scientific papers about cloning.
ویور بیش از 200 مقاله علمی و داوری شده در مورد شبیه سازی را بررسی کرد.
-
ملکه در سفر اخیر خود سربازان را بررسی کرد.
-
ما در حال بررسی (جبر) برای آزمون فردا هستیم.
-
بررسی سالانه عملکرد شرکت
-
مروری بر اخبار برتر سال
-
سطح حقوق در حال حاضر در دست بررسی است.
-
مجوز شما هر ماه جولای برای بررسی ارائه می شود.
-
درک برای روزنامه ها نقد فیلم/تئاتر/کتاب می نویسد.
-
این نمایشنامه زمانی که برای اولین بار دیده شد، نقدهای عالی دریافت کرد.
-
یک مرور متون مؤثر، نتایج تحقیقات قبلی را خلاصه و سازماندهی می کند.
-
بیش از 500 دانشمند در بررسی گسترده تحقیقات منتشر شده مشارکت داشتند.
-
لطفاً بررسی (بخش مقاله) را به من منتقل کنید؟
-
بسیاری از دیپلمات ها در یک بررسی دریایی به مناسبت سالگرد پایان جنگ شرکت کردند.
-
معلم آنها یک بررسی برای امتحان توزیع کرد.
-
مقامات باید متن را قبل از انتشار عمومی بررسی کنند.
-
پائولین کائل فیلمها را نقد کرد (= نظراتی درباره فیلمها نوشت) برای «نیویورکر».
-
او نیمی از شب را صرف بررسی یادداشت های خود برای آزمون فرانسوی (= مطالعه مجدد آنها) کرد.
-
بررسی برنامه ریزی شده بعدی نرخ پاداش در اوایل سال جدید انجام خواهد شد.
-
موضوع در حال حاضر در دست بررسی است.
-
بررسی قیمت / پرداخت / هزینه
-
یک کمیته / هیئت / هیئت بررسی
-
کمیته منتخب خزانه داری ماه گذشته خواستار بررسی نقش نظارتی بانک شد.
-
مشاوران خارجی برای بررسی ساختار تجاری شرکت فراخوانده شده اند.
-
None of the major media companies will be able to act until the Office of Fair Trading concludes its review of commercial broadcasting.
هیچ یک از شرکت های رسانه ای بزرگ نمی توانند تا زمانی که دفتر تجارت منصفانه بررسی خود را در مورد پخش بازرگانی به پایان برساند، اقدامی انجام دهد.
-
رئیس فعلی، ریچارد کارتر، یک بررسی استراتژیک را اعلام کرده است.
-
Current business frameworks and methodologies are analysed in the review appearing in Section 2 of the book.
چارچوبها و روشهای کسبوکار فعلی در بررسی ارائه شده در بخش 2 کتاب تحلیل شدهاند.
-
آفکام اخیرا بررسی خود را از بازار مخابرات منتشر کرده است.
synonyms - مترادف
-
changes
تغییر می کند
-
alters
تغییر می دهد
-
modifies
اصلاح می کند
-
adjusts
تنظیم می کند
-
amends
ویرایش ها
-
edits
moldsUS
-
moldsUS
بازطراحی می کند
-
redesigns
اصلاحات
-
revamps
تجدید نظر می کند
-
revises
دوباره کار می کند
-
reworks
سازگار می کند
-
adapts
تعدیل می کند
-
modulates
خلق و خوی
-
refashions
ترفندها
-
tempers
می سازد
-
tweaks
میانه رو می کند
-
makes over
شکل ها
-
moderates
بازسازی می کند
-
morphs
دوباره انجام می دهد
-
reconstructs
بازسازی ها
-
redoes
remouldsUK
-
regenerates
سازماندهی مجدد ایالات متحده
-
remakes
سبک های مجدد
-
remodels
ابزارهای مجدد
-
remouldsUK
جایگزین
-
renovates
متنوع می کند
-
reorganizesUS
-
restyles
-
retools
-
alternates
-
diversifies
antonyms - متضاد
-
suppression
سرکوب
-
censorship
سانسور
-
inhibition
بازداری
-
محدودیت
-
کنترل
-
silencing
خاموش کردن
-
stifling
خفه کننده
-
gagging
دهان بستن
-
hiding
قایم شدن
-
restraint
خویشتن داری - خودداری - پرهیز
-
checking
چک کردن
-
withholding
دریغ کردن
-
blocking
مسدود کردن
-
containment
مهار
-
proscription
ممنوعیت
-
concealment
پنهان کاری
-
constraint
اختیار
-
discretion
خفه کردن
-
smothering
حاوی
-
containing
ممنوع کردن
-
banning
مهار کردن
-
repression
پوزه زنی
-
curbing
خودداری
-
muffling
پوشش
-
muzzling
سرپوش گذاشتن
-
refrainment
عدم افشای
-
covering
توطئه سکوت
-
cover-up
پوشاندن
-
non-disclosure
-
-
covering up