word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
داشتن پول زیاد یا دارایی با ارزش
-
حاوی مقدار زیادی ماده طبیعی با ارزش مانند زغال سنگ، روغن یا چوب
-
حاوی چیزهای خوب یا مفید زیادی است
-
زمین یا خاک غنی حاوی مقدار زیادی مواد است که به رشد گیاهان کمک می کند
-
used in compounds to say that someone has a lot of a particular thing or that something contains a lot of a particular substance
در ترکیبات برای گفتن اینکه کسی چیز خاصی دارد یا چیزی حاوی مقدار زیادی ماده خاص است استفاده می شود
-
حاوی بسیاری از رویدادها یا تجربیات هیجان انگیز و بنابراین بسیار جالب است
-
If the style of something such as a piece of furniture or a building is rich it contains a lot of decoration
اگر سبک چیزی مانند یک مبلمان یا یک ساختمان غنی باشد، دارای دکوراسیون زیادی است
-
رنگ، صدا، بو یا طعم غنی به شیوه ای دلپذیر یا جذاب قوی است
-
یک ماده غنی بسیار زیبا و ارزشمند است
-
اگر غذا غنی باشد، حاوی مقدار زیادی روغن، کره، تخم مرغ یا خامه است
-
used to describe someone's opinions when that person has the same bad qualities as the person they are criticizing
برای توصیف نظرات کسی استفاده می شود، زمانی که آن شخص دارای همان ویژگی های بد فردی است که از او انتقاد می کند
-
افراد ثروتمند با هم به عنوان یک گروه در نظر گرفته می شوند
-
حاوی مقدار زیادی ماده با ارزش
-
داشتن پول زیاد یا دارایی های ارزشمند؛ ثروتمند
-
غنی همچنین به معنای ساخته شده از چیزی زیبا و گران قیمت یا با ارزش است
-
داشتن یا حاوی مقدار زیادی چیز مطلوب یا ارزشمند
-
زمینی که غنی است حاوی مقادیر زیادی مواد است که به رشد گیاهان کمک می کند.
-
If the style or decoration of something such as a piece of furniture or a building is rich it has a large amount of valuable and beautiful decoration.
اگر سبک یا دکوراسیون چیزی مانند یک مبلمان یا یک ساختمان غنی باشد، مقدار زیادی دکوراسیون ارزشمند و زیبا دارد.
-
(از غذا) حاوی مقدار زیادی روغن، کره، تخم مرغ یا خامه
-
(از رنگ، صدا، بو یا مزه) قوی به شکلی دلپذیر یا جذاب
-
افرادی که دارایی زیادی یا دارایی های با ارزش هستند
-
حاوی مقدار زیادی ماده طبیعی با ارزش مانند زغال سنگ، آهن یا چوب
example - مثال
-
او سومین مرد ثروتمند کشور است.
-
آنها یکی از ثروتمندترین کشورهای جهان هستند.
-
او مصمم است به سرعت ثروتمند شود.
-
این منطقه سرشار از معادن و ذخایر زغال سنگ است.
-
این کشور دارای ذخایر عظیم نفت و ذخایر غنی از مواد معدنی دیگر است.
-
آب آناناس سرشار از ویتامین های A و B است.
-
زبان انگلیسی از نظر واژگان غنی است.
-
غنی ترین زمین های قابل کشت کشور
-
این نوع طرح بازنشستگی در بین صاحبان مشاغل یا سرمایه گذاران دارای املاک محبوب است.
-
یکی از رازهای دوران ما این است که چرا برخی از کشورهای نفت خیز این همه فقیر در آنها زندگی می کنند.
-
دستور العمل یک سوپ سبزیجات غنی از ویتامین
-
او کتابی درباره تاریخ غنی جزیره نوشته است.
-
او زندگی غنی و متنوعی داشت و با افراد مشهور و هیجان انگیز زیادی آشنا شد.
-
این معبد به دلیل کنده کاری های غنی خود مورد توجه قرار گرفته است.
-
این رژلب رنگی غنی و ماندگار می دهد.
-
او لحنی غنی و عمیق از کلارینت خود تولید کرد.
-
شراب دارای طعم معطر غنی است.
-
او یک دامن مخملی و یک ژاکت بافتنی پررنگ پوشیده بود.
-
این موس شکلاتی برای من خیلی غنی است.
-
The education minister's criticism of the new exam system seems rich considering it was he who demanded the changes in the first place.
انتقادات وزیر آموزش و پرورش از نظام جدید امتحانی با توجه به اینکه او در وهله اول خواهان تغییرات بود، غنی به نظر می رسد.
-
او گفت چاق به نظر می رسیدم. این کمی ثروتمند از او است. (= خودش چاق است)
-
این تفرجگاه مورد بازدید افراد ثروتمند و مشهور است.
-
شیر و سایر مواد غذایی سرشار از کلسیم
-
an oil-rich country
یک کشور نفت خیز
-
یک مرد ثروتمند
-
ایالات متحده یکی از ثروتمندترین کشورهای جهان است.
-
یک ژاکت بروکات غنی
-
این کشور از نظر نفت، مواد معدنی و چوب غنی است.
-
آب پرتقال سرشار از ویتامین C است.
-
این جزیره تاریخی غنی و پیچیده دارد
-
این کرم کره شکلاتی برای من خیلی غنی است.
synonyms - مترادف
-
wealthier
ثروتمندتر
-
flusher
فلاشر
-
better-off
بهتر از
-
چاق تر
-
fatter
مرفه تر
-
more affluent
پول بیشتر
-
more moneyed
مجلل تر
-
more opulent
بیشتر بارگذاری شده است
-
more loaded
دارای بیشتر
-
more prosperous
پاشنه بلندتر
-
more propertied
بیشتر ضرب شده
-
more well-heeled
قابل توجه تر
-
more minted
مستقل تر
-
پف کرده تر
-
جیب عمیق تر
-
more upscale
وسوسه انگیز تر
-
more bloated
با وقف تر
-
more deep-pocketed
پوسته بالایی بیشتر
-
more oofy
-
more well-endowed
-
antonyms - متضاد
-
poorer
فقیرتر
-
beggarlier
گداتر
-
needier
نیازمند
-
skinter
اسکینتر
-
more impoverished
محروم تر
-
more deprived
بی پول تر
-
more moneyless
بی رونق تر
-
more underprivileged
بی بضاعت تر
-
more unprosperous
بی شانس تر
-
more indigent
ضروری تر
-
more fortuneless
بیشتر شکست
-
more necessitous
بیچاره تر
-
more broke
فقر زده تر
-
more penurious
-
more poverty-stricken