word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
یک موج کوچک روی سطح آب
-
a sound or feeling that spreads through a person or group of people gradually increasing and then becoming smaller
صدا یا احساسی که در یک فرد یا گروهی از افراد پخش می شود، به تدریج افزایش می یابد و سپس کوچکتر می شود
-
بستنی ساده با خطوط نازک طعم های دیگر در آن
-
به (باعث) حرکت در امواج کوچک
-
یک موج کوچک یا حرکت جزئی یک سطح، به ویژه. سطح آب
-
ریپل نیز صدا یا احساسی است که خفیف است اما مورد توجه قرار می گیرد
-
چیزی که موج می زند به گونه ای حرکت می کند که مشخص نیست اما قابل توجه است
example - مثال
-
سنگی که او پرتاب کرد باعث پخش شدن امواج در سراسر دریاچه شد.
-
موجی از خنده/تشویق و غیره در میان جمعیت دوید.
-
موجی از هیجان / ناراحتی و غیره در ستون فقرات او جاری شد.
-
اخبار جنگ به سختی موج می زد (= مردم علاقه کمی نشان می دادند).
-
raspberry ripple
موج تمشک
-
نسیم آب را موج می زد.
-
ماهیچه هایش زیر پوستش موج می زد.
-
سنگ به آب برخورد کرد و باعث شد حلقه ای از امواج پخش شود.
-
موجی از خنده در میان جمعیت جاری شد.
-
این داستان موجی از هشدار را در اینجا در واشنگتن ایجاد کرد.
-
لبخندی خجالتی با حالتی عصبی روی صورتش موج می زد.
synonyms - مترادف
-
waves
امواج
-
billows
باد می کند
-
tides
جزر و مد
-
breakers
شکن ها
-
جاری
-
crests
تاج ها
-
swell
متورم شدن
-
surf
موج سواری
-
wavelets
موجک ها
-
ripplets
موج دار
-
whitecaps
کلاه های سفید
-
combers
شانه ها
-
bomboras
بمبوراها
-
boomers
بومرها
-
froth
کف کردن
-
kahunas
کهوناس
-
rollers
غلطک ها
-
white caps
اسب های سفید
-
white horses
زمین متورم می شود
-
ground swells
خاکریزها
-
groundswells
ساحل نشینان
-
beachcombers
فوم
-
foam
پشته ها
-
ridges
رانش
-
drift
دریاها
-
seas
خرابکاران
-
wreckers
ناوشکن ها
-
destroyers
Warning: Undefined array key 27 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 529
antonyms - متضاد
-
pours
می ریزد
-
rolls
رول ها
-
streams
جریان ها