word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
یک سازه موقت که در عرض یک جاده قرار داده شده است تا ترافیک را متوقف کند
-
یک سازه موقتی که در سراسر یک جاده قرار داده شده است تا ترافیک را متوقف کند. تلاش برای جلوگیری از فعالیت غیرقانونی
-
fig.مسدود همچنین می تواند هر چیزی باشد که پیشرفت را متوقف کند
example - مثال
-
پلیس در تلاش برای دستگیری بمب گذاران، در تمام جاده های خارج از شهر موانعی ایجاد کرده است.
-
سد راه پلیس
-
موانع متعددی در روند صلح وجود داشته است.
synonyms - مترادف
-
barriers
موانع
-
barricades
سنگرها
-
obstructions
انسدادها
-
blockades
محاصره ها
-
blocks
بلوک ها
-
sentry posts
پست های نگهبانی
-
obstacles
بار
-
دیوارها
-
walls
نرده ها
-
fences
متوقف می شود
-
stops
حلقه ها
-
cordons
پرچین ها
-
hedges
پالیسادها
-
hurdles
رنگ پریده
-
railings
محفظه
-
palisades
باروها
-
bulwarks
مرزها
-
pales
محدودیت ها
-
enclosure
استاکاد
-
ramparts
استحکامات
-
boundaries
شمشیربازی
-
limits
توقف ها
-
stockades
انسداد
-
fortification
بسته شدن
-
fencing
محدودیت
-
stoppages
گرفتگی
-
blockages
-
closures
-
-
impediments
-
clogs
antonyms - متضاد
-
openings
دهانه ها