word - لغت

roar || غرش

part of speech - بخش گفتار

verb || فعل

spell - تلفظ

/rɔː(r)/

UK :

/rɔːr/

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [roar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roar] در گوگل

description - توضیح


  • برای ایجاد صدای عمیق و بسیار بلند


  • فریاد زدن چیزی با صدایی عمیق و قدرتمند

  • to laugh loudly and continuously


    خندیدن با صدای بلند و مداوم

  • if a vehicle roars somewhere it moves very quickly and noisily


    اگر وسیله نقلیه در جایی غرش کند، بسیار سریع و پر سر و صدا حرکت می کند

  • a deep loud noise made by an animal such as a lion, or by someone’s voice


    صدای عمیق و بلندی که توسط حیوانی مانند شیر یا صدای کسی ایجاد می شود


  • صدای بلند مداوم، به ویژه توسط یک ماشین یا باد شدید ایجاد می شود


  • برای ایجاد صدای بلند، بلند و عمیق


  • اگر وسیله نقلیه یا هواپیما در جایی غرش کند، خیلی سریع به آنجا حرکت می کند و صدای زیادی ایجاد می کند

  • to shout loudly


    با صدای بلند فریاد زدن


  • صدای بلند و عمیق

  • If a vehicle roars somewhere it moves there quickly making a lot of noise


    اگر یک وسیله نقلیه در جایی غرش کند، به سرعت به آنجا حرکت می کند و صدای زیادی ایجاد می کند

  • You idiot! he roared.


    شما ادم سفیه و احمق! او غرش کرد.

  • Traffic roared along the highway.


    ترافیک در امتداد بزرگراه بالا گرفت.

  • The Ferrari roared and shot off down the road.


    فراری غرش کرد و در جاده شلیک کرد.

  • Audience response is shattering - like a massive roaring animal.


    پاسخ تماشاگران خرد کننده است - مانند یک حیوان عظیم الجثه و خروشان.

  • The wind howled and the surf continued to roar as we explored beyond our landing point; we visited a ruined chapel.


    باد زوزه کشید و موج سواری همچنان به غرش ادامه داد که ما فراتر از نقطه فرودمان را کاوش کردیم. از کلیسای ویران شده بازدید کردیم.

  • Without hesitation, the assembled citizens roared assent.


    شهروندانی که جمع شده بودند، بدون تردید، رضایت خود را اعلام کردند.

  • Get down and don't move '' the man roared at her.


    مرد بر سر او غرش کرد: «پايين شو و تکان نخور».

  • This was what it must be like on a toboggan roaring down the snowy slope of a mountainside.


    این همان چیزی بود که باید در یک سورتمه ای باشد که از شیب برفی دامنه کوه خروشان می کند.

  • The lions roared in their cages.


    شیرها در قفس خود غرش کردند.

  • I don't need to listen to this roared Maxie.


    ماکسی فریاد زد: «من نیازی به گوش دادن به این حرف ندارم.

  • Soon they were between vertical walls and the river was roaring mud.


    به زودی آنها بین دیوارهای عمودی قرار گرفتند و رودخانه گل و لای خروشان بود.

  • Suddenly the teacher roared my name across the classroom.


    ناگهان معلم نام من را در کلاس به صدا درآورد.

  • They stopped at the Zebra Crossing and Pete watched the big lorries and buses and cars roar past.


    آنها در گذرگاه زبرا توقف کردند و پیت کامیون‌های بزرگ و اتوبوس‌ها و ماشین‌ها را تماشا کرد.

  • There was the sound of a siren and several police cars roared past.


    صدای آژیر به گوش رسید و چند ماشین پلیس از کنارش غوغا کردند.

  • The wind roared through the forest.


    باد در میان جنگل غرش کرد.

  • The winds shifted and the fire jumping from treetop to treetop, roared toward them.


    بادها جابه جا شدند و آتش، از بالای درخت به آن نوک درخت می پرید، به سمت آنها می غرید.

  • I stood by the waterfall, almost hypnotised by the roaring water.


    کنار آبشار ایستادم و تقریباً از آب خروشان هیپنوتیزم شدم.

example - مثال

  • We heard a lion roar.


    صدای غرش شیر را شنیدیم.

  • The gun roared deafeningly.


    اسلحه به طرز کر کننده ای غرش کرد.

  • The engine roared to life (= started noisily).


    موتور غرش جان داد (= با سروصدا راه افتاد).

  • The wind was roaring in my ears.


    باد در گوشم می پیچید.

  • The man roared in pain and fury as he tried to get to his feet.


    مرد در حالی که سعی می کرد از جای خود بلند شود از درد و عصبانیت غرش کرد.

  • The crowd roared.


    جمعیت غرش کردند.

  • The fans roared (out) their approval.


    هواداران به شدت تایید کردند.

  • He roared out James’s name.


    او نام جیمز را فریاد زد.

  • ‘Stand back,’ he roared.


    فریاد زد: عقب بایست.

  • He looked so funny we all roared.


    او خیلی بامزه به نظر می رسید، همه ما غر می زدیم.

  • It made them roar with laughter.


    باعث شد از خنده غرش کنند.

  • She put her foot down and the car roared away.


    پایش را گذاشت و ماشین غرش کرد.

  • A group of young men on motorcycles roared past.


    گروهی از مردان جوان موتورسیکلت سوار غوغا کردند.

  • A log fire was roaring in the hearth.


    آتش کنده ای در اجاق آتش می زد.

  • He roared to victory in the final of the championship.


    او در فینال قهرمانی به پیروزی رسید.

  • We could hear the lions roaring at the other end of the zoo.


    می توانستیم صدای غرش شیرها را در انتهای باغ وحش بشنویم.

  • She looked up as a plane roared overhead.


    در حالی که یک هواپیما از بالای سرش غرش می کرد، نگاهش را بالا گرفت.

  • The street was full of boys roaring up and down on their motorbikes.


    خیابون پر بود از پسرهایی که با موتورشون بالا و پایین غرش میکردن.

  • Stop that! he roared.


    بس کن! او غرش کرد.

  • The lion let out a loud roar.


    شیر غرش بلندی داد.

  • His apartment was on a main road and there was a constant roar of traffic.


    آپارتمان او در یک جاده اصلی بود و دائماً ترافیک وجود داشت.

  • Lions were roaring in their cages.


    شیرها در قفس خود غرش می کردند.

  • The crowd roared with laughter.


    جمعیت از خنده غرش کردند.

  • His truck roared down the steep mountain.


    کامیون او از کوه شیب دار غرش کرد.


  • با زندگی در نزدیکی بزرگراه، صدای غرش مداوم ترافیک را می شنویم.

synonyms - مترادف

  • howl


    زوزه کشیدن

  • cry


    گریه کردن


  • فریاد


  • فریاد زدن

  • outcry


    زیر

  • bellow


    گریه کن

  • shriek


    آشوب

  • uproar


    جیغ


  • سر و صدا

  • screech


    صدا زدن


  • غرغر کردن

  • vociferation


    کله پاچه

  • bawl


    هولابالو

  • hubbub


    clamorUS

  • hullabaloo


    غوغا

  • clamorUS


    ناله

  • tumult


    clamourUK

  • holler


    خلیج

  • clamourUK


    غزل

  • bay


    فریاد زدن ایالات متحده

  • growl


    clamouringUK

  • ululation


    تصادف در

  • clamoringUS


    غر زدن

  • clamouringUK


    رنگ و گریه


  • زنگ زدن

  • grumble


    وای

  • hue and cry



  • wail


  • yelp


  • whoop


antonyms - متضاد

  • whimper


    ناله


  • نجوا

  • murmur


    زمزمه کردن

  • mutter


    غرغر کردن

  • mumble


    زیر لحن

  • undertone


    غر زدن

  • murmuring


    آه کشیدن

  • muttering


    لحن خاموش

  • whispering


    صدای ضعیف

  • sighing


    صدای دل نشین

  • hushed tone