word - لغت

roasting || برشته کردن

part of speech - بخش گفتار

adjective || صفت

spell - تلفظ

/ˈrəʊstɪŋ/

UK :

/ˈrəʊstɪŋ/

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [roasting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roasting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roasting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roasting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roasting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roasting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roasting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roasting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roasting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roasting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roasting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roasting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roasting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roasting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roasting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roasting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roasting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roasting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roasting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roasting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roasting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roasting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roasting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roasting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roasting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roasting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roasting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roasting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roasting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roasting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roasting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roasting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roasting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roasting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roasting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roasting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roasting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roasting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roasting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roasting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roasting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roasting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roasting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roasting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roasting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roasting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roasting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roasting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roasting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roasting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roasting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roasting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roasting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roasting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roasting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roasting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roasting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roasting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roasting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roasting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roasting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roasting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roasting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roasting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roasting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roasting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roasting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roasting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roasting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roasting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roasting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roasting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roasting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roasting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roasting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roasting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roasting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roasting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roasting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [roasting] در گوگل

description - توضیح

  • very hot especially so that you feel uncomfortable


    بسیار گرم است، به خصوص به طوری که شما احساس ناراحتی می کنید

  • used for roasting food


    برای برشته کردن غذا استفاده می شود


  • خیلی گرم

  • the act of criticizing someone in an angry way


    عمل انتقاد از کسی به شکلی عصبانی


  • موقعیتی که مردم در یک مراسم عمومی برای تجلیل از یک شخص مشهور به طنز انتقاد می کنند و در مورد آن شوخی می کنند

  • Put the meat into a roasting pan join-side down smear with olive oil and sprinkle with salt.


    گوشت را در ماهیتابه بریزید و از طرف دیگر به هم بچسبانید و با روغن زیتون آغشته کنید و نمک بپاشید.

  • The Vision even comes with two baking sheets and an vitreous enamelled roasting tin and trivet.


    Vision حتی با دو ورقه پخت و یک قلع برشته شده با لعابی شیشه‌ای و کاکائو همراه است.

  • Cook in the oven for 20 minutes, then pour away as much fat as possible from the roasting tin.


    به مدت 20 دقیقه در فر بپزید، سپس تا حد امکان چربی را از قالب بریزید.

  • Trim spare ribs of any excess fat then place in a large roasting tin.


    دنده های اضافی از چربی اضافی را جدا کنید، سپس در یک قالب بزرگ بریان کنید.

example - مثال

  • a roasting dish


    یک ظرف بریان

  • a roasting hot day


    یک روز گرم کباب

  • It was a roasting summer day.


    یک روز تابستانی بود.

  • I'm roasting!


    من کباب می کنم!

  • I got a roasting from Mum for being back late.


    من به خاطر دیر برگشتن از مامان یک برشته گرفتم.

  • David Letterman got a hilarious roasting at the Mark Twain Awards.


    دیوید لترمن در مراسم جوایز مارک تواین یک برشته خنده دار داشت.

synonyms - مترادف

  • scorching


    سوزاننده

  • sweltering


    متورم

  • baking


    پخت

  • blazing


    شعله ور

  • blistering


    تاول زدن

  • boiling


    غلیان

  • searing


    سوزاندن

  • torrid


    داغ

  • sizzling


    سوزان

  • ardent


    پرشور

  • broiling


    کباب کردن

  • burning


    سوزش

  • fervent


    آتشین

  • fervid


    قرمز

  • fiery


    قرمز تند

  • hot


    فوق گرم

  • red


    فوق داغ

  • red-hot


    سفید - داغ

  • scalding


    پخت داغ

  • sultry


    سوزان داغ

  • superheated


    کلسنت

  • ultrahot


    بستن

  • white-hot


    تجزیه کننده

  • baking hot


    تب دار

  • blazing hot


    تب کرده

  • calescent



  • decalescent


  • febrile


  • fevered


  • feverish


antonyms - متضاد

  • algid


    algid

  • arctic


    قطب شمال

  • bitter


    تلخ

  • bone-chilling


    استخوان سوز


  • سرد

  • freezing


    انجماد

  • frigid


    منجمد

  • frozen


    یخبندان

  • glacial


    خیلی سرد

  • ice-cold


    یخ زده

  • iced


    یخی

  • icy


    خوشحال


  • غیر دوستانه


  • WintryUS

  • unfriendly


    winteryUK

  • chilly


    گاز گرفتن

  • wintryUS


    سرد شدن

  • frosty


    سیبری

  • winteryUK


    از قبل

  • biting


    تنبل

  • chill


    زیر صفر

  • Siberian


    لرزیدن

  • chilling


    ژلید

  • frore


    سرد شده

  • nippy


    قطبی

  • subzero


  • shivery


  • coldish


  • gelid


  • chilled


  • polar