word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
example - مثال
-
The plants grew robustly.
گیاهان به شدت رشد کردند.
-
مبلمان به خوبی ساخته شده بود.
-
آنها با قدرت از سیاست های خود دفاع کردند.
-
برخی از همکارانش احساس می کردند که او می توانست قوی تر از خود دفاع کند.
synonyms - مترادف
-
vigorously
به شدت در
-
forcefully
به زور
-
energetically
با انرژی
-
strenuously
به شدت
-
forcibly
با قدرت
-
powerfully
به صورت انفجاری
-
intensely
سخت
-
به صورت پویا
-
explosively
به طور فعال
-
محکم
-
dynamically
با اشتیاق
-
fiercely
سفت
-
mightily
به صورت گرد
-
actively
قاطعانه
-
firmly
به صورت هدفمند
-
enthusiastically
با جدیت
-
stiffly
با غیرت
-
sturdily
عضلانی
-
roundly
مشتاقانه
-
resolutely
از صمیم قلب
-
purposefully
به صورت تهاجمی
-
earnestly
پرشور
-
zealously
خالصانه
-
muscularly
-
stoutly
-
eagerly
-
heartily
-
aggressively
-
vehemently
-
passionately
-
sincerely
antonyms - متضاد
-
feebly
ضعیف
-
delicately
با ظرافت
-
frailly
ناچیز
-
weakly
لرزان
-
meagrely
به صورت نازک
-
shakily
به آرامی
-
thinly
درمانده
-
به نرمی
-
helplessly
به صورت شکننده
-
softly
بی حال
-
fragilely
با تنبلی
-
languidly
به طرز دلخراشی
-
slothfully
باریک
-
dodderingly
سست
-
lethargically
به طرز شکننده ای
-
slenderly
به طور ضعیف
-
flimsily
ناپایدار
-
frangibly
به طور موثر
-
tenuously
به طرز بی حوصله ای
-
unstably
با ملایمت
-
effetely
نامناسب
-
languorously
رویایی
-
tenderly
ناتوان
-
unsoundly
کند
-
dreamily
به صورت آسیب پذیر
-
infirmly
به طور ناقص
-
sluggishly
تنبلی
-
vulnerably
خواب آلود
-
decrepitly
-
lazily
-
sleepily