word - لغت

rosemary || رزماری

part of speech - بخش گفتار

noun || اسم

spell - تلفظ

/ˈrəʊzməri/

UK :

/ˈrəʊzmeri/

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [rosemary] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rosemary] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rosemary] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rosemary] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rosemary] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rosemary] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rosemary] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rosemary] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rosemary] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rosemary] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rosemary] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rosemary] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rosemary] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rosemary] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rosemary] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rosemary] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rosemary] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rosemary] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rosemary] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rosemary] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rosemary] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rosemary] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rosemary] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rosemary] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rosemary] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rosemary] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rosemary] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rosemary] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rosemary] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rosemary] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rosemary] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rosemary] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rosemary] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rosemary] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rosemary] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rosemary] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rosemary] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rosemary] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rosemary] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rosemary] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rosemary] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rosemary] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rosemary] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rosemary] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rosemary] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rosemary] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rosemary] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rosemary] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rosemary] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rosemary] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rosemary] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rosemary] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rosemary] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rosemary] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rosemary] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rosemary] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rosemary] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rosemary] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rosemary] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rosemary] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rosemary] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rosemary] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rosemary] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rosemary] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rosemary] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rosemary] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rosemary] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rosemary] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rosemary] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rosemary] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rosemary] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rosemary] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rosemary] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rosemary] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rosemary] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rosemary] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rosemary] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rosemary] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rosemary] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rosemary] در گوگل

description - توضیح

  • the narrow leaves of a bush, used as a herb, or the bush that these leaves come from


    برگ های باریک بوته که به عنوان گیاه استفاده می شود یا بوته ای که این برگ ها از آن می آیند

  • a bush whose leaves are used to add flavour in cooking and are used in some perfumes, or the leaves themselves


    بوته ای که از برگ های آن برای طعم دادن در آشپزی استفاده می شود و در برخی از عطرها یا خود برگ ها استفاده می شود.

  • an herb whose leaves are used to flavor foods and to make perfume (= pleasant-smelling liquid)


    گیاهی که از برگ آن برای طعم دادن به غذاها و عطرسازی استفاده می شود (= مایع خوشبو)

  • The tang of some wild herb hung in the air: rosemary perhaps.


    تانگ یک گیاه وحشی در هوا آویزان بود: رزماری شاید.

  • There are now special preparations, based on herbs such as peppermint and rosemary, just for feet.


    در حال حاضر آماده سازی های ویژه ای بر پایه گیاهانی مانند نعناع فلفلی و رزماری، فقط برای پا وجود دارد.

  • Stir in flour, rosemary and sage leaf.


    آرد، رزماری و برگ مریم گلی را با هم مخلوط کنید.

  • Add garlic rosemary, and 3 cups milk.


    سیر، رزماری و 3 فنجان شیر را اضافه کنید.

  • Throw a few twigs of rosemary, fennel or lavender on to hot coals for extra fragrance.


    چند شاخه رزماری، رازیانه یا اسطوخودوس را روی زغال های داغ بریزید تا عطر بیشتری داشته باشید.

  • Sometimes rosemary or balm was added to the bran to counteract the smell of decomposition.


    گاهی اوقات، رزماری یا مومیایی را به سبوس اضافه می کردند تا بوی تجزیه را از بین ببرد.

  • Season the buffalo meat with pepper thyme, rosemary, salt ground chili, and cumin.


    گوشت گاومیش را با فلفل، آویشن، رزماری، نمک، فلفل قرمز آسیاب شده و زیره مزه دار کنید.

  • Add remaining water rosemary, thyme and salt; bring to a boil.


    باقیمانده آب، رزماری، آویشن و نمک را اضافه کنید. به جوش بیاورید.

example - مثال

synonyms - مترادف

  • rosmarine


    رزمارین

antonyms - متضاد