word - لغت

run || اجرا کن

part of speech - بخش گفتار

phrasal verb || فعل چند قسمتی

spell - تلفظ

rʌn

UK :

US spell not find

US :

family - خانواده

Wordfamily noun run rerun runner running overrun adjective running runny verb run outrun overrun rerun adverb running

google image

نتیجه جستجوی لغت [run] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [run] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [run] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [run] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [run] در گوگل

description - توضیح

example - مثال

synonyms - مترادف

  • past

    گذشته

  • bygone

    گذشته

  • dead

    مرده

  • defunct

    از بین رفته

  • departed

    رفت

  • done

    انجام شده

  • expired

    منقضی شده

  • extinct

    منقرض شده

  • gone

    رفته

  • nonextant

    موجود نیست

  • vanished

    از بین رفت

  • late

    دیر

  • forgotten

    فراموش شده

  • ended

    پایان یافت

  • finished

    تمام شده

antonyms - متضاد

  • alive

    زنده

  • existent

    موجود

  • existing

    موجود

  • extant

    موجود

  • living

    زندگي كردن

  • present

    حاضر

  • here

    اینجا

  • quick

    سریع

  • animate

    جان دادن

  • live

    زنده

  • breathing

    نفس کشیدن

  • going

    رفتن

  • thriving

    پر رونق

  • flourishing

    شکوفا شدن

  • surviving

    زنده ماندن

ویکیتوری

یادگیری و شروع فقط یک زمان میتونه دیر باشه اونم وقتی که از امروز توان شروع کردن داریم اما به فردا برای شروع کردن فکر میکنم پس بهتر در اولین زمان دست بکار بشیم حتی با روزی ۵ دقیقه .

درباره ما

دسته بندی ها

لینک های مفید

تعداد لغات ارشیو تا این لحظه: 8041

تمام حقوق این سات متعلق به تیم توسعه هور می باشد