word - لغت

sandy || شنی

part of speech - بخش گفتار

adjective || صفت

spell - تلفظ

/ˈsændi/

UK :

/ˈsændi/

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [sandy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sandy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sandy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sandy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sandy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sandy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sandy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sandy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sandy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sandy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sandy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sandy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sandy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sandy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sandy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sandy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sandy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sandy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sandy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sandy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sandy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sandy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sandy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sandy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sandy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sandy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sandy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sandy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sandy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sandy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sandy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sandy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sandy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sandy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sandy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sandy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sandy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sandy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sandy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sandy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sandy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sandy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sandy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sandy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sandy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sandy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sandy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sandy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sandy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sandy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sandy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sandy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sandy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sandy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sandy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sandy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sandy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sandy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sandy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sandy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sandy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sandy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sandy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sandy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sandy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sandy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sandy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sandy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sandy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sandy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sandy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sandy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sandy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sandy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sandy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sandy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sandy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sandy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sandy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sandy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sandy] در گوگل

description - توضیح


  • پوشیده از ماسه، یا حاوی مقدار زیادی ماسه

  • hair that is sandy is a yellowish-brown colour


    موهای شنی به رنگ زرد مایل به قهوه ای است

  • covered with sand or containing sand


    پوشیده از ماسه یا حاوی ماسه

  • Sandy hair is a pale brownish-orange colour.


    موهای شنی به رنگ قهوه ای مایل به نارنجی کم رنگ است.

  • Sandy hair is pale brown.


    موهای شنی قهوه ای کم رنگ است.


  • یک ساحل شنی

  • Lagoons creeks islands coves and deserted sandy beaches abound.


    تالاب ها، نهرها، جزایر، خلیج ها و سواحل شنی متروک فراوانند.


  • من در آن می نوشم؛ اما در حالی که فکر می کنم کف شنی را می بینم و می بینم که چقدر کم عمق است.

  • High rocky cliffs pitted with little sandy coves melt away into long stretches of silvery beach.


    صخره‌های صخره‌ای مرتفع که حفره‌هایی با خلیج‌های شنی کوچک دارند، در ساحل‌های نقره‌ای رنگ درازی ذوب می‌شوند.

  • I cut through shallow sandy hills but the struggle was anaesthetized by day-dreams.


    تپه‌های کم عمق و شنی را بریدم، اما مبارزه با رویاهای روز بیهوش شد.

  • Finally the sea encroached on this topography producing steep cliffs inlets sea stacks and sandy or shingly beach deposits.


    در نهایت دریا به این توپوگرافی تجاوز کرد و صخره های شیب دار، ورودی ها، پشته های دریا و نهشته های ساحلی شنی یا شینگل را ایجاد کرد.

  • Nantucket is a small barren sandy place where Ishmael tells us they have to plant weeds.


    نانتاکت مکانی کوچک، بایر و شنی است که اسماعیل به ما می گوید که باید علف های هرز بکارند.

  • A girl wandered across the sandy riding track.


    دختری در مسیر شنی سوارکاری سرگردان بود.

  • A truck without lights was coming down the sandy road.


    یک کامیون بدون چراغ از جاده شنی پایین می آمد.

example - مثال


  • یک ساحل شنی

  • sandy soil


    خاک ماسه ای


  • یک ساحل شنی دوست داشتنی

  • Cactuses grow well in sandy soil.


    کاکتوس ها در خاک شنی به خوبی رشد می کنند.

synonyms - مترادف

  • sabulous


    سابلوز

  • granular


    دانه ای

  • gritty


    ریگ دار

  • grainy


    دانه دار

  • powdery


    پودری

  • crumbly


    شکننده

  • granulated


    دانه بندی شده

  • dusty


    گرد و خاکی

  • gravelly


    سنگریزه

  • arenaceous


    زمینی


  • خشن

  • chalky


    گچی

  • friable


    شل


  • درشت

  • coarse


    شن


  • خوب


  • آرد

  • floury


    توده ای

  • grained


    در حال فرو ریختن

  • lumpy


    زمین

  • crumbling


    خرد شده


  • ذرات

  • crushed


    ترک خورده

  • particulate


    پودر شده

  • chapped


    درشت دانه

  • powdered


    پوشیده از پودر

  • coarse-grained


    آموفیل

  • powder-covered


    آرنیکلوز

  • ammophilous



    Warning: Undefined array key 28 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 529

  • arenicolous



    Warning: Undefined array key 29 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 529

  • granulous



    Warning: Undefined array key 30 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 529

antonyms - متضاد

  • clothed


    لباس پوشیده

  • covered


    تحت پوشش