word - لغت

scattered || پراکنده شده است

part of speech - بخش گفتار

adjective || صفت

spell - تلفظ

/ˈskætəd/

UK :

/ˈskætərd/

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [scattered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [scattered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [scattered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [scattered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [scattered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [scattered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [scattered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [scattered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [scattered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [scattered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [scattered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [scattered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [scattered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [scattered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [scattered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [scattered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [scattered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [scattered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [scattered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [scattered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [scattered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [scattered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [scattered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [scattered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [scattered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [scattered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [scattered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [scattered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [scattered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [scattered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [scattered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [scattered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [scattered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [scattered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [scattered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [scattered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [scattered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [scattered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [scattered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [scattered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [scattered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [scattered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [scattered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [scattered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [scattered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [scattered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [scattered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [scattered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [scattered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [scattered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [scattered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [scattered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [scattered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [scattered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [scattered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [scattered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [scattered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [scattered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [scattered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [scattered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [scattered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [scattered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [scattered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [scattered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [scattered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [scattered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [scattered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [scattered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [scattered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [scattered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [scattered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [scattered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [scattered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [scattered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [scattered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [scattered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [scattered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [scattered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [scattered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [scattered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [scattered] در گوگل

description - توضیح

example - مثال

  • a few scattered settlements


    چند شهرک پراکنده

  • sunshine with scattered showers


    آفتاب با رگبارهای پراکنده

  • Her family are scattered around the world.


    خانواده او در سراسر جهان پراکنده هستند.

  • Toys and books were scattered about/around the room.


    اسباب بازی ها و کتاب ها در اطراف / اطراف اتاق پراکنده شده بودند.


  • خانواده من در سراسر جهان پراکنده هستند.

  • The forecast is for scattered showers (= separate areas of rain) tomorrow.


    پیش بینی برای فردا رگبار پراکنده (= مناطق جداگانه باران) است.

synonyms - مترادف


  • گسترش

  • dispersed


    پراکنده شده است

  • diffuse


    پراکنده

  • disseminated


    منتشر شده است

  • distributed


    توزیع شده است

  • sprinkled


    پاشیده شده

  • diffused


    کاشته شد

  • sowed


    گسترش یافتن انتشار یافتن

  • sown


    پراکنده شده

  • strewed


    به گردش درآمد


  • پخش

  • strewn


    بطور گسترده

  • circulated


    کاشته شده

  • broadcast


    قالب


  • به هم ریخته

  • spread-out


    آشغال

  • planted


    به طور یکنواخت پخش کنید


  • تکثیر کرد

  • bestrewn


    تمدید شده

  • littered


    منبسط

  • spread evenly


    تشعشع کرد

  • propagated


    جهانی

  • extended


    رایج است

  • expanded


    غیر متمرکز

  • radiated


    متمرکز نیست



  • Warning: Undefined array key 25 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 529

  • prevalent



    Warning: Undefined array key 26 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 529

  • unconcentrated



    Warning: Undefined array key 27 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 529

  • not concentrated



    Warning: Undefined array key 28 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 529

antonyms - متضاد

  • assembled


    مونتاژ

  • concentrated


    متمرکز شده است

  • condensed


    متراکم شده است

  • connected


    متصل

  • gathered


    جمع آوری کرد


  • با یکدیگر

  • united


    متحد

  • sympathetic


    دلسوز

  • unified


    متحد شده است

  • attached


    پیوست شده است


  • کل

  • combined


    ترکیب شده