word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
google image
description - توضیح
-
اگر کسی نشسته باشد، نشسته است
-
sitting
نشستن
-
موریل به خود یادآوری کرد که بنشیند و اجازه دهد لیلی او را به سمت سالن دنبال کند.
-
The seated position corresponds more readily to our body posture during the day when stress develops.
وضعیت نشستن به راحتی با وضعیت بدن ما در طول روز که استرس ایجاد می شود مطابقت دارد.
-
More difficult would be patients with a deep seated psychological problem which would require more than three months' treatment.
بیمارانی که دارای یک مشکل روانی عمیق هستند که به بیش از سه ماه درمان نیاز دارد، دشوارتر است.
-
این یک مکان نشسته بزرگتر از حد معمول است، بیش از 30000 نفر.
-
سپس آنها مینشینند و بقیه برای سفر بعدی حرکت میکنند.
example - مثال
-
زنی که روبروی او نشسته بود به او خیره شد.
-
از شما درخواست می شود که در هنگام برخاستن هواپیما بنشینید.
-
خانم ها و آقایان لطفا بنشینید (= لطفا بنشینید).
synonyms - مترادف
-
placed
قرار داده شده
-
installed
نصب شده است
-
located
واقع شده
-
established
ایجاد
-
rooted
نشات گرفتن
-
settled
مستقر شده
-
تنظیم
-
situated
واقع شده است
-
arranged
ترتیب داده شده است
-
sitting
نشستن
-
lying
دروغ گویی
-
reposing
خوابیدن
-
resting
استراحت كردن
-
تنظیم کنید
-
supported by
پشتیبانی شده توسط
-
settled on
مستقر شد
-
entrenched
جا افتاده است
-
positioned
قرار داده شده است
-
planted
کاشته شده
-
ensconced
غرق شده
-
well established
به خوبی تثبیت شده است
-
stationed
مستقر شده است
-
fixed
درست شد
-
deposited
سپرده شد
-
allotted
اختصاص داده شده است
-
allocated
اشغال کردن
-
occupying
مستقر
-
based
کاشته شده است
-
implanted
دارای رتبه
-
rated
تسلیم شد
-
lodged
Warning: Undefined array key 30 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 529
antonyms - متضاد
-
nonsitting
بدون نشستن
-
non-seated
غیر نشسته