word - لغت

seated || نشسته

part of speech - بخش گفتار

N/A || N/A

spell - تلفظ

ˈsiː.tɪd

UK :

ˈsiː.t̬ɪd

US :

family - خانواده

seating
unseat

google image

نتیجه جستجوی لغت [seated] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [seated] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [seated] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [seated] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [seated] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [seated] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [seated] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [seated] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [seated] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [seated] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [seated] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [seated] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [seated] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [seated] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [seated] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [seated] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [seated] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [seated] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [seated] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [seated] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [seated] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [seated] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [seated] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [seated] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [seated] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [seated] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [seated] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [seated] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [seated] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [seated] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [seated] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [seated] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [seated] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [seated] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [seated] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [seated] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [seated] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [seated] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [seated] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [seated] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [seated] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [seated] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [seated] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [seated] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [seated] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [seated] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [seated] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [seated] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [seated] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [seated] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [seated] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [seated] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [seated] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [seated] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [seated] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [seated] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [seated] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [seated] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [seated] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [seated] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [seated] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [seated] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [seated] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [seated] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [seated] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [seated] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [seated] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [seated] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [seated] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [seated] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [seated] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [seated] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [seated] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [seated] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [seated] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [seated] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [seated] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [seated] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [seated] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [seated] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [seated] در گوگل

description - توضیح

example - مثال

  • The woman seated opposite him kept staring at him.


    زنی که روبروی او نشسته بود به او خیره شد.

  • You are requested to remain seated during take-off.


    از شما درخواست می شود که در هنگام برخاستن هواپیما بنشینید.

  • Ladies and gentlemen please be seated (= please sit down).


    خانم ها و آقایان لطفا بنشینید (= لطفا بنشینید).

synonyms - مترادف

  • placed


    قرار داده شده

  • installed


    نصب شده است

  • located


    واقع شده

  • established


    ایجاد

  • rooted


    نشات گرفتن

  • settled


    مستقر شده


  • تنظیم

  • situated


    واقع شده است

  • arranged


    ترتیب داده شده است

  • sitting


    نشستن

  • lying


    دروغ گویی

  • reposing


    خوابیدن

  • resting


    استراحت كردن


  • تنظیم کنید

  • supported by


    پشتیبانی شده توسط

  • settled on


    مستقر شد

  • entrenched


    جا افتاده است

  • positioned


    قرار داده شده است

  • planted


    کاشته شده

  • ensconced


    غرق شده

  • well established


    به خوبی تثبیت شده است

  • stationed


    مستقر شده است

  • fixed


    درست شد

  • deposited


    سپرده شد

  • allotted


    اختصاص داده شده است

  • allocated


    اشغال کردن

  • occupying


    مستقر

  • based


    کاشته شده است

  • implanted


    دارای رتبه

  • rated


    تسلیم شد

  • lodged



    Warning: Undefined array key 30 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 529

antonyms - متضاد

  • nonsitting


    بدون نشستن

  • non-seated


    غیر نشسته