word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
یکی از قسمت هایی که چیزی به آن تقسیم می شود
-
بریدگی در بخشی از بدن در یک عمل جراحی
-
عملی که در آن رحم زن برای تولد نوزاد باز می شود
-
برش بسیار نازک بخشی از یک حیوان، گیاه یا شیء دیگر که به منظور دیدن ساختار آن ساخته شده است.
-
طرح یا مدلی که ساختار چیزی را با بریدن بخشی از آن نشان می دهد
-
شکل یک سطح صاف که هنگام برش یک جسم به قطعات جداگانه ایجاد می شود
-
نشان می دهد که اگر سطح بریده شود و شما بتوانید داخل آن را ببینید، چه شکلی به نظر می رسد
-
to officially force someone who has mental health problems to stay in a hospital and receive treatment because they might harm themselves or other people
به طور رسمی کسی را که مشکلات روانی دارد مجبور به ماندن در بیمارستان و دریافت درمان کند زیرا ممکن است به خود یا سایر افراد آسیب برساند
-
بخشی از چیزی
-
چیزی را به قطعات تقسیم کردن
-
یکی از قسمت های کتاب، روزنامه، وب سایت و غیره که به موضوع خاصی می پردازد
-
یکی از قسمت هایی که یک سند یا قانون به آن تقسیم می شود که هر کدام شماره مخصوص به خود را دارد
-
one of the parts of an organization
یکی از بخش های یک سازمان
example - مثال
-
بخش ورزش روزنامه
-
قسمت دم هواپیما
-
Does the restaurant have a non-smoking section?
آیا رستوران بخش غیر سیگاری دارد؟
-
فقیرترین اقشار جامعه از سلامت بسیار بدتری برخوردارند.
-
او طبق ماده 17 قانون اسلحه گرم (= طبق آن بخش از قانون) متهم شد.
-
هر بخش بر روی یک اسلاید نصب شده و زیر میکروسکوپ بررسی می شود.
-
این بخش عمودی خاک چهار لایه اساسی خاک را نشان می دهد.
-
نمودار اول نمای ساختمان از خیابان است و نمودار دوم آن را به صورت مقطعی نشان می دهد.
-
او تحت بند 4 قانون بهداشت روانی قرار گرفت.
-
بابا همیشه بخش ورزشی روزنامه را می خواند.
-
او در بخش فقیرنشین شهر زندگی می کرد.
-
بستنی را در بخش غذاهای یخ زده سوپر مارکت پیدا خواهید کرد.
-
اگر دندان از طول برش داده شود، برجستگی هایی از حلقه های تیره و روشن متناوب دیده می شود.
-
این مقاله در بخش تجارت ساندی تایمز ظاهر شد.
-
این وب سایت دارای بخش مفیدی در مورد قانون تجارت است.
-
The purchaser could have brought an action against the vendor under section 12 of the Sale of Goods Act.
خریدار می توانست بر اساس بخش 12 قانون فروش کالا علیه فروشنده اقامه دعوی کند.
-
بخش او قرار بود ممیزی شود.
-
بخش حسابداری و مالی
synonyms - مترادف
-
فهرست مطالب
-
فصل ها
-
chapters
موضوعات
-
topics
فهرست
-
contents
فاعل، موضوع
-
subjects
سرصفحه ها
-
headers
موارد
-
items
فهرست فصول
-
TOC
-
TOC
تقسیمات
-
divisions
عناصر
-
elements
تم ها
-
themes
اجزاء
-
components
متن
-
ماده
-
موضوع
-
مواد
-
اجزای تشکیل دهنده
-
constituents
محتوا
-
جزئیات
-
Warning: Undefined array key 20 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 529
-
ingredients
Warning: Undefined array key 21 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 529
-
details
Warning: Undefined array key 22 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 529
antonyms - متضاد
-
entirety
تمامیت
-
totals
جمع کل
-
wholes
کل