word - لغت

sees || می بیند

part of speech - بخش گفتار

N/A || N/A

spell - تلفظ

siː

UK :

siː

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [sees] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sees] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sees] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sees] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sees] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sees] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sees] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sees] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sees] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sees] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sees] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sees] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sees] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sees] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sees] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sees] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sees] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sees] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sees] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sees] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sees] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sees] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sees] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sees] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sees] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sees] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sees] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sees] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sees] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sees] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sees] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sees] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sees] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sees] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sees] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sees] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sees] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sees] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sees] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sees] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sees] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sees] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sees] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sees] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sees] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sees] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sees] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sees] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sees] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sees] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sees] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sees] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sees] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sees] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sees] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sees] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sees] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sees] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sees] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sees] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sees] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sees] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sees] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sees] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sees] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sees] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sees] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sees] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sees] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sees] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sees] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sees] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sees] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sees] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sees] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sees] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sees] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sees] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sees] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sees] در گوگل

description - توضیح

example - مثال

  • Turn the light on so I can see.


    چراغ رو روشن کن تا ببینم

  • I can see you!


    من میتونم ببینمت!

  • The teacher could see (that) the children had been fighting.


    معلم می توانست ببیند (که) بچه ها دعوا کرده اند.

  • Jacqui saw the car drive up outside the police station.


    ژاکی ماشین را دید که بیرون از ایستگاه پلیس در حال حرکت است.

  • From the window we could see the children playing in the yard.


    از پنجره می‌توانستیم بچه‌ها را در حیاط ببینیم.

  • His parents saw him awarded the winner's medal.


    پدر و مادرش دیدند که او مدال برنده را اعطا کرد.

  • See (= look at) p. 23 for prices and flight details.


    رجوع به (= نگاه به) ص. 23 برای قیمت و جزئیات پرواز.

  • See over (= look at the next page) for further information.


    برای کسب اطلاعات بیشتر به (= به صفحه بعدی نگاه کنید) مراجعه کنید.

  • Did you see that documentary on Channel 4 last night?


    آن مستند را دیشب در شبکه چهار دیدی؟

  • This summer has seen the end of water restrictions in the area thanks to a new reservoir.


    تابستان امسال به لطف یک مخزن جدید شاهد پایان محدودیت های آبی در این منطقه بودیم.

  • I see (that) the club is organizing a theatre trip next month.


    من می بینم (که) باشگاه در حال سازماندهی یک سفر تئاتر در ماه آینده است.

  • He can't see what difference it makes to come (= he doesn't think it is important if he comes) on Thursday instead of Friday.


    نمی تواند ببیند چه فرقی می کند که بیاید (= فکر نمی کند مهم باشد اگر بیاید) به جای جمعه.

  • They didn't see the need/any need (= understand that it was important) to notify their members of the changes in writing.


    آنها نیازی/هیچ نیازی (= فهمیدند که مهم است) به اطلاع اعضای خود از تغییرات کتبی ندیدند.

  • They refused to help because they're too busy but he seems to see more in it than that.


    آنها به دلیل مشغله زیاد از کمک خودداری کردند، اما به نظر می رسد که او بیشتر از اینها را در آن می بیند.

  • I'm tired. So I see - you've been yawning all afternoon.


    خسته ام. پس می بینم - تمام بعدازظهر خمیازه می کشید.

  • I was surprised that they couldn't see my point of view.


    تعجب کردم که آنها نمی توانند دیدگاه من را ببینند.

  • The government didn't want to be seen to be making concessions to terrorists.


    دولت نمی خواست دیده شود که به تروریست ها امتیاز می دهد.

  • After she read his book she started to see the issue in another/a different/a new light (= differently).


    پس از خواندن کتاب او، شروع به دیدن موضوع در یک نور دیگر / متفاوت / جدید (= متفاوت) کرد.

  • We're seeing friends this weekend.


    ما این آخر هفته دوستان را می بینیم.

  • I haven't seen Jerry around (= in the places I usually meet him) in the last few weeks.


    من جری را در اطراف (= در مکان هایی که معمولاً او را ملاقات می کنم) در چند هفته گذشته ندیده ام.

  • No one has seen much of Daryl since he got married.


    از زمانی که داریل ازدواج کرده است، هیچ کس چیز زیادی از داریل ندیده است.

  • They see a lot of each other (= are often together).


    همدیگر را بسیار می بینند (= اغلب با هم هستند).

  • My mother is seeing the doctor again next week.


    مادرم هفته آینده دوباره به دکتر مراجعه می کند.

  • The children wanted to see the circus.


    بچه ها می خواستند سیرک را ببینند.

  • The agent said they could see the house (UK also see round the house) at 3 p.m.


    نماینده گفت که آنها می توانند خانه را ببینند (انگلستان نیز دور خانه را می بیند) در ساعت 3 بعد از ظهر.

  • How long has she been seeing him?


    چند وقت است که او را می بیند؟

  • She didn't see herself as brave.


    او خود را شجاع نمی دید.

  • It was easy to see the gift as a kind of bribe.


    به راحتی می شد این هدیه را نوعی رشوه دید.

  • I can't see her accepting (= I don't think she will accept) the job in the present circumstances.


    من نمی توانم ببینم که او در شرایط فعلی این کار را می پذیرد (= فکر نمی کنم قبول کند).

  • As I see it/things/the situation we'll have to get extra help.


    همانطور که من می بینم / چیزها / وضعیت، ما باید کمک بیشتری دریافت کنیم.


  • سعی کنید و آن را به روش من ببینید - اگر شما بروید بدون هیچ کمکی خواهم ماند.

synonyms - مترادف

  • shows


    نشان می دهد

  • escorts


    اسکورت ها

  • guides


    راهنماها

  • directs


    هدایت می کند

  • takes


    طول می کشد

  • accompanies


    همراهی می کند

  • chaperones


    همراهان

  • leads


    منجر می شود

  • steers


    راه می رود

  • walks


    حضور می یابد

  • attends


    می آورد

  • brings


    خلبانان

  • chaperons


    مسیرها

  • pilots


    چوپانان

  • routes


    ارسال کنندگان

  • shepherds


    مارشال ها

  • ushers


    انجام می دهد

  • marshals


    کاروان ها

  • conducts


    همراه می شود

  • convoys


    را دنبال می کند

  • goes with


    شرکت ها

  • follows


    راه را نشان می دهد

  • companions


    اسکوئرها

  • companies


    راه را هدایت می کند

  • shows the way


    کمک می کند

  • squires


    شرکت می کند

  • leads the way


  • assists


  • keeps company


  • goes along with


  • helps


antonyms - متضاد

  • ignores


    نادیده می گیرد

  • disregards


    نادیده گرفتن

  • neglects


    غفلت می کند

  • abandons


    رها می کند

  • leaves alone


    تنها می گذارد

  • pays no attention


    توجهی نمی کند

  • brushes aside


    برس ها کنار

  • brushes off


    برس می کشد

  • dismisses


    اخراج می کند

  • discounts


    تخفیف ها

  • unminds


    بی خیال

  • unheeds


    بی توجه است

  • overlooks


    مشرف می شود