word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
اهمیت دادن به دیگران بیش از خود - برای نشان دادن تایید استفاده می شود
-
بیشتر به آنچه دیگران نیاز دارند و می خواهند اهمیت دهید تا آنچه که خودتان نیاز دارید و می خواهید
-
بیشتر به نیازها و علایق دیگران اهمیت می دهید تا نیازهای خود
-
این یک اقدام واقعاً فداکارانه بود که من فقط به این دلیل که در آن زمان بسیار باورنکردنی به نظر می رسید آن را بازگو می کنم.
-
خانههای روحانی جدید از معماری گوتیک کاملا متفاوت، فداکارانه و مقدس برخوردار بودند.
-
اما فراموش نکنیم که او جان خود را در اقدامی فداکارانه به مسابقه داد.
-
پادشاه Vessantara که از خود گذشته بود، بدون فکر کردن فیل را داد.
-
She is selfless in religious commitment yet delights in displaying herself in print as a spiritual heroine.
او در تعهد مذهبی فداکار است، اما از نمایش خود در چاپ به عنوان یک قهرمان معنوی لذت می برد.
-
لحظههای عشق فداکارانه او که آنقدر بر من متمرکز شده است، مرهمی است برای منیت ساییده شده من.
-
آنها به معیارهای فداکارانه اخلاقی و اخلاقی متوسل شدند که ما دوست داریم باور کنیم که داریم.
-
آیا شما فداکار هستید یا حساس؟
-
ما باید فداکاری سربازانمان را به یاد داشته باشیم.
-
ایده مادری فداکار و فداکار این روزها برای اکثر زنان جذاب نیست.
-
او تمام زندگی خود را وقف خدمت فداکارانه به کشورش کرد.
synonyms - مترادف
-
altruistic
نوع دوست
-
considerate
با ملاحظه
-
generous
سخاوتمندانه
-
unselfish
بی خود
-
magnanimous
بزرگوار
-
self-denying
خود انکار کننده
-
self-sacrificing
از خود گذشتگی
-
compassionate
دلسوز
-
philanthropic
بشردوستانه
-
decent
نجیب
-
نوع
-
ungrudging
بی غرض
-
benevolent
خیراندیش
-
charitable
خیریه
-
لیبرال
-
noble
دست باز
-
open-handed
دارای روحیه عمومی
-
public-spirited
بی وقفه
-
unstinting
جوانمردانه
-
chivalrous
انکار کردن
-
denying
شجاع
-
gallant
مفید است
-
ممتنع
-
humanitarian
با محبت
-
indulgent
خود را از بین می برد
-
loving
خود فراموشی
-
self-effacing
محبت آمیز
-
self-forgetful
سودمند
-
self-forgetting
-
kindly
-
beneficent
antonyms - متضاد
-
منظور داشتن
-
selfish
خود خواه
-
egoistic
خودخواه
-
inconsiderate
بی ملاحظه
-
stingy
خسیس
-
ungiving
بی بخشش
-
thoughtless
بی فکر
-
unthinking
بی توجه
-
uncaring
غافل
-
heedless
بدون در نظر گرفتن
-
unmindful
غیر حساس
-
بی تدبیر
-
insensitive
غیر خیریه
-
tactless
بی ادب
-
uncharitable
بی تفاوت
-
discourteous
نامهربان
-
apathetic
چنگ زدن
-
unkind
حریص
-
miserly
مزدور
-
grasping
درونگرا
-
greedy
خود پسندی
-
mercenary
خود محور
-
introverted
خود شیدایی
-
egotistic
خود دوست داشتنی
-
egotistical
اکتسابی
-
egocentric
فرصت طلب
-
egomaniacal
خود شیفته
-
self-loving
-
acquisitive
-
opportunistic
-
self-absorbed