word - لغت

sending || در حال ارسال

part of speech - بخش گفتار

N/A || N/A

spell - تلفظ

send

UK :

send

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [sending] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sending] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sending] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sending] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sending] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sending] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sending] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sending] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sending] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sending] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sending] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sending] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sending] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sending] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sending] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sending] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sending] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sending] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sending] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sending] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sending] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sending] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sending] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sending] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sending] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sending] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sending] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sending] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sending] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sending] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sending] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sending] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sending] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sending] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sending] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sending] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sending] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sending] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sending] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sending] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sending] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sending] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sending] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sending] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sending] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sending] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sending] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sending] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sending] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sending] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sending] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sending] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sending] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sending] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sending] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sending] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sending] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sending] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sending] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sending] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sending] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sending] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sending] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sending] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sending] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sending] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sending] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sending] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sending] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sending] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sending] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sending] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sending] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sending] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sending] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sending] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sending] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sending] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sending] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sending] در گوگل

description - توضیح

example - مثال

  • I'll send her a letter/email/parcel/postcard next week.


    هفته آینده برایش نامه / ایمیل / بسته / کارت پستال می فرستم.

  • We'll send it by post/airmail/sea.


    ما آن را از طریق پست / پست هوایی / دریایی ارسال خواهیم کرد.


  • آیا می توانید در اسرع وقت برای آنها پاسخ ارسال کنید؟

  • The news report was sent by satellite.


    این گزارش از طریق ماهواره ارسال شده است.

  • She sent a message with John to say that she couldn't come.


    با جان پیام فرستاد که نمی تواند بیاید.

  • They sent her flowers for her birthday.


    برای تولدش گل فرستادند.

  • Maggie sends her love and hopes you'll feel better soon.


    مگی عشق خود را می فرستد و امیدوار است که شما به زودی بهتر شوید.

  • We're sending the kids to stay with my parents for a couple of weeks.


    ما بچه ها را می فرستیم تا چند هفته پیش پدر و مادرم بمانند.

  • The commander has asked us to send reinforcements.


    فرمانده از ما خواسته نیروی کمکی بفرستیم.

  • They've sent their son (away) to boarding school.


    آنها پسرشان را (دور) به مدرسه شبانه روزی فرستاده اند.

  • He was trying to explain but she became impatient and sent him away (= told him to leave).


    او در صدد توضیح بود، اما او بی تاب شد و او را روانه کرد (= گفت که برود).

  • When she was eight they sent her off to boarding school.


    وقتی هشت ساله بود، او را به مدرسه شبانه روزی فرستادند.

  • The explosion sent the crowd into a panic.


    انفجار باعث وحشت جمعیت شد.

  • Watching television always sends me to sleep.


    تماشای تلویزیون همیشه مرا به خواب می برد.

  • His untidiness sends her crazy/mad/wild.


    بی نظمی او را دیوانه/دیوانه/وحشی می کند.

  • The announcement of the fall in profits sent the company's share price plummeting (= caused it to go down a lot).


    اعلام کاهش سود باعث سقوط شدید قیمت سهام شرکت شد (= باعث کاهش بسیار شد).

  • The draught from the fan sent papers flying all over the room.


    پیش نویس طرفدار کاغذهایی را در سراسر اتاق در پرواز می فرستاد.

  • The framework makes sure that there's support in place for children with SEND.


    چارچوب اطمینان حاصل می کند که برای کودکان دارای SEND پشتیبانی وجود دارد.

  • My job is to help children and young people with SEND navigate education health and social care.


    کار من این است که به کودکان و جوانان با SEND کمک کنم تا آموزش، بهداشت و مراقبت های اجتماعی را هدایت کنند.

  • Send a letter to my office.


    به دفتر من نامه بفرست

  • I like to send e-mail to my friends.


    دوست دارم برای دوستانم ایمیل بفرستم.

  • The UN sent relief workers to the region.


    سازمان ملل متحد نیروهای امدادی را به منطقه فرستاد.

  • My parents want to send me back to Argentina when I finish my studies.


    پدر و مادرم می خواهند من را پس از اتمام تحصیلم به آرژانتین برگردانند.


  • چه کسی می تواند این روزها بچه های خود را به دانشگاه بفرستد؟

  • Wind sent clouds skittering across the sky.


    باد ابرها را در آسمان پرتاب کرد.

  • The researcher sent the particles flying apart.


    محقق این ذرات را از هم جدا کرد.

  • Final exams always send me into a panic.


    امتحانات پایان ترم همیشه مرا به وحشت می اندازد.

  • send a letter/fax/email


    ارسال نامه / فکس / ایمیل

  • send a reply/response/query


    ارسال پاسخ / پاسخ / پرس و جو

  • The schools collect used cell phones and send them to the phone recycling company.


    مدارس تلفن های همراه مستعمل را جمع آوری کرده و به شرکت بازیافت گوشی می فرستند.


  • آیا می توانید در اسرع وقت به آنها پاسخ دهید؟

synonyms - مترادف

  • dispatch


    ارسال

  • transmittal


    انتقال دهنده

  • transmission


    انتقال

  • dispatching


    اعزام

  • mailing


    پستی

  • posting


    ارسال کردن

  • consignment


    محموله

  • forwarding


    حمل و نقل

  • shipping


    حمل دریایی


  • توزیع

  • remittance


    حواله

  • shipment


    تحویل دادن

  • handing over


    سقوط

  • relegation


    سپردن

  • entrusting


    متعهد

  • committal


    وظیفه


  • ارسال محموله

  • sending shipment


    کالسکه

  • conveyance


    عرضه

  • transport


    تدارک

  • transporting


    چرخ دستی

  • carriage






  • portage


  • haulage


  • freightage


  • carting


  • freighting


antonyms - متضاد

  • receiving


    دریافت

  • acquiring


    بدست آوردن

  • gaining


    به دست آوردن

  • attaining


    یافته


  • داشتن

  • having


    استنتاج

  • deriving


    گرفتن

  • getting


    جمع آوری

  • obtaining


    به ارث بردن

  • taking


    توری

  • collecting


    به ثمر رساندن

  • grabbing


    پذیرش

  • inheriting


    درآمد

  • netting


    فرود آمدن

  • scoring


    چنگ زدن

  • accepting


    ایمن سازی

  • earning


    بسته بندی

  • landing


    گیر دادن

  • nabbing


    در حال آمدن

  • securing


    آمدن به

  • bagging


    پذیرش تحویل

  • snagging


    برداشتن

  • coming by


  • coming into


  • accepting delivery of


  • picking up