word - لغت

shallower || کم عمق تر

part of speech - بخش گفتار

N/A || N/A

spell - تلفظ

ˈʃæl.əʊ

UK :

ˈʃæl.oʊ

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [shallower] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shallower] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shallower] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shallower] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shallower] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shallower] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shallower] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shallower] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shallower] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shallower] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shallower] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shallower] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shallower] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shallower] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shallower] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shallower] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shallower] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shallower] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shallower] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shallower] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shallower] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shallower] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shallower] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shallower] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shallower] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shallower] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shallower] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shallower] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shallower] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shallower] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shallower] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shallower] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shallower] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shallower] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shallower] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shallower] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shallower] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shallower] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shallower] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shallower] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shallower] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shallower] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shallower] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shallower] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shallower] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shallower] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shallower] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shallower] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shallower] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shallower] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shallower] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shallower] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shallower] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shallower] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shallower] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shallower] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shallower] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shallower] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shallower] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shallower] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shallower] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shallower] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shallower] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shallower] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shallower] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shallower] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shallower] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shallower] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shallower] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shallower] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shallower] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shallower] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shallower] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shallower] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shallower] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shallower] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shallower] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shallower] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shallower] در گوگل

description - توضیح

example - مثال

  • The stream was fairly shallow so we were able to walk across it.


    رودخانه نسبتاً کم عمق بود، بنابراین ما توانستیم از آن عبور کنیم.

  • She told her children to stay in the shallow end (of the swimming pool).


    او به فرزندانش گفت که در انتهای کم عمق (استخر شنا) بمانند.

  • Fry the onions in a shallow pan.


    پیازها را در یک تابه کم عمق سرخ کنید.

  • These beech trees have shallow roots (= roots which do not go very deep into the ground).


    این درختان راش ریشه های کم عمقی دارند (= ریشه هایی که خیلی به عمق زمین نمی روند).

  • We are dealing with a very shallow pool of candidates.


    ما با مجموعه بسیار کم عمقی از نامزدها روبرو هستیم.

  • Many natives see their rural way of life here increasingly circumscribed by outside environmentalists with shallow local roots.


    بسیاری از بومیان شیوه زندگی روستایی خود را در اینجا به طور فزاینده ای توسط محیط شناسان بیرونی با ریشه های محلی کم عمق محدود می کنند.

  • I thought the film was pretty shallow.


    به نظر من فیلم خیلی سطحی بود.

  • He's physically attractive but shallow.


    او از نظر بدنی جذاب، اما سطحی است.

  • Alligators live in the shallows.


    تمساح ها در مناطق کم عمق زندگی می کنند.

  • shallow water


    آب کم عمق

  • Transfer the tofu and broccoli to a shallow bowl.


    توفو و کلم بروکلی را به یک کاسه کم عمق منتقل کنید.

  • Reviewers called the book lightweight, shallow, and simplistic.


    منتقدان این کتاب را سبک، کم عمق و ساده نامیدند.

synonyms - مترادف

  • glibber


    پرنده

  • simpler


    ساده تر

  • emptier


    خالی تر

  • flimsier


    سست تر

  • frothier


    کف گیر

  • hollower


    توخالی تر

  • ignoranter


    نادان

  • sketchier


    نقشه کش

  • flightier


    پرواز کننده

  • foolisher


    احمق تر

  • paltrier


    نازک

  • pettier


    کوچکتر

  • sillier


    احمقانه تر

  • vainer


    بیهوده

  • wishy-washier


    واهی-شستشو

  • more superficial


    سطحی تر

  • more frivolous


    بیهوده تر

  • more simplistic


    بی اهمیت تر

  • more trifling


    غیر اساسی تر

  • more insubstantial


    سبک تر

  • more lightweight


    شماتیک تر

  • more schematic


    راحت تر

  • more trivial


    بی معنی تر

  • more cursory


    بیش از حد ساده تر

  • more facile


    نابالغ تر

  • more meaningless


    غیر انتقادی تر

  • more oversimplified


    مسخره تر

  • more puerile


    پر مغز تر

  • more uncritical


  • more farcical


  • more featherbrained


antonyms - متضاد

  • deeper


    عمیق تر

  • seriouser


    جدی تر

  • heavier


    سنگین تر

  • powerfuller


    قدرتمندتر

  • weightier


    بزرگتر

  • bigger


    کامل تر

  • fuller


    ضخیم تر

  • thicker


    مفید

  • usefuller


    تحلیلی تر

  • more profound


    ادراکی تر

  • more analytical


    فلسفی تر

  • more perceptive


    متفکرتر

  • more philosophical


    بیشتر کشت می شود

  • more thoughtful


    باهوشتر

  • more cultivated


    تحریک آمیز تر

  • more intelligent


    تحریک کننده تر

  • more provocative


    با فرهنگ تر

  • more stimulating


    عقلانی تر

  • more cultured


    روشنفکر تر

  • more intellective


    بیشتر یاد گرفت


  • ادبی تر

  • more learned


    علمی تر


  • پیچیده تر

  • more scholarly


    جذاب تر


  • معنی دار تر

  • more fascinating


    تامل برانگیزتر

  • more in-depth


    آگاه تر

  • more intriguing


  • more meaningful


  • more thought-provoking