word - لغت

shelve || قفسه

part of speech - بخش گفتار

verb || فعل

spell - تلفظ

/ʃelv/

UK :

/ʃelv/

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [shelve] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shelve] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shelve] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shelve] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shelve] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shelve] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shelve] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shelve] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shelve] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shelve] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shelve] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shelve] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shelve] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shelve] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shelve] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shelve] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shelve] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shelve] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shelve] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shelve] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shelve] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shelve] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shelve] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shelve] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shelve] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shelve] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shelve] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shelve] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shelve] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shelve] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shelve] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shelve] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shelve] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shelve] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shelve] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shelve] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shelve] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shelve] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shelve] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shelve] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shelve] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shelve] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shelve] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shelve] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shelve] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shelve] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shelve] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shelve] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shelve] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shelve] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shelve] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shelve] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shelve] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shelve] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shelve] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shelve] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shelve] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shelve] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shelve] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shelve] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shelve] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shelve] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shelve] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shelve] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shelve] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shelve] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shelve] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shelve] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shelve] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shelve] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shelve] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shelve] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shelve] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shelve] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shelve] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shelve] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shelve] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shelve] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shelve] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shelve] در گوگل

description - توضیح

example - مثال

  • The government has shelved the idea until at least next year.


    دولت این ایده را حداقل تا سال آینده متوقف کرده است.

  • Plans to expand the company have been quietly shelved.


    برنامه های توسعه شرکت بی سر و صدا کنار گذاشته شده است.

  • The beach shelved gently down to the water.


    ساحل به آرامی به سمت آب فرو رفت.

  • The ground shelves quite steeply here.


    قفسه های زمین در اینجا کاملاً شیب دار است.

  • I've had to shelve my plans to buy a new car because I can't afford it at the moment.


    من مجبور شدم برنامه هایم را برای خرید یک ماشین جدید کنار بگذارم، زیرا در حال حاضر توان خرید آن را ندارم.

  • The sea bed shelves gently for several hundred metres.


    قفسه های بستر دریا به آرامی برای چند صد متر.

  • Would you shelve these books while I unpack the rest?


    آیا می‌خواهید این کتاب‌ها را در قفسه بگذارید تا من بقیه را باز کنم؟

  • I shelved plans to buy a new car because I can’t afford it right now.


    من برنامه های خرید یک ماشین جدید را کنار گذاشتم، زیرا در حال حاضر توان خرید آن را ندارم.

  • Financial problems have forced the company to shelve their expansion plans.


    مشکلات مالی شرکت را مجبور کرده است تا برنامه های توسعه خود را کنار بگذارد.

  • Public pressure led to a decision to shelve the project.


    فشار عمومی منجر به تصمیم به توقف پروژه شد.

synonyms - مترادف

  • postpone


    عقب انداختن

  • defer


    به تعویق انداختن


  • تاخیر انداختن

  • suspend


    تعلیق کند

  • adjourn


    حواله دادن

  • remit


    جدول


  • زمانبندی دوباره

  • reschedule


    گلوله پرنده

  • prorogue


    اقامت کردن

  • mothball


    کبوتر چاله


  • مهلت دادن

  • pigeonhole


    ادامه هید

  • respite


    نگه دارید


  • طولانی کردن


  • رد

  • prolong


    حاشیه


  • یخ زدگی

  • sideline


    بگذار سر جاش


  • از سر باز کردن


  • نگه داشتن


  • روی یخ بگذار


  • معطل نگه داشتن


  • دراز بکش


  • کنار گذاشتن


  • در انتظار گذاشتن


  • hold in abeyance






antonyms - متضاد

  • execute


    اجرا کردن


  • پیاده سازی

  • revive


    احیای


  • پیشرفت


  • انجام دادن


  • ادامه هید

  • do


    برو

  • go


    برو جلو


  • درخواست دادن


  • وضع


  • اداره کند

  • enact


    برآورده کردن US

  • administer


    برآورده کردن

  • fulfillUS


    تخلیه

  • fulfilUK


    انجام دهد

  • discharge


    رسیدن


  • بالفعل کردن


  • استخدام کردن

  • actualize


    فعال کردن


  • RealiseUK


  • realizeUS

  • realiseUK


    کامل

  • realizeUS


    تدبیر


  • اثر

  • contrive


    اجرا کنند


  • تحمیل کند

  • enforce


    مؤثر کردن


  • پیگیری

  • effectuate


    عملی شود