word - لغت

shirking || شانه زدن

part of speech - بخش گفتار

N/A || N/A

spell - تلفظ

ʃɜːk

UK :

ʃɝːk

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [shirking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shirking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shirking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shirking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shirking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shirking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shirking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shirking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shirking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shirking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shirking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shirking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shirking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shirking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shirking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shirking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shirking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shirking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shirking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shirking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shirking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shirking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shirking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shirking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shirking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shirking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shirking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shirking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shirking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shirking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shirking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shirking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shirking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shirking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shirking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shirking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shirking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shirking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shirking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shirking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shirking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shirking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shirking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shirking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shirking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shirking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shirking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shirking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shirking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shirking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shirking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shirking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shirking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shirking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shirking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shirking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shirking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shirking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shirking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shirking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shirking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shirking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shirking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shirking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shirking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shirking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shirking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shirking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shirking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shirking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shirking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shirking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shirking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shirking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shirking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shirking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shirking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shirking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shirking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shirking] در گوگل

description - توضیح

  • present participle of shirk


    فاعل فاعل از شرک کردن

  • to avoid work duties, or responsibilities, especially if they are difficult or unpleasant


    برای اجتناب از کار، وظایف یا مسئولیت ها، به خصوص اگر سخت یا ناخوشایند باشند

example - مثال

  • If you shirk your responsibilities/duties now the situation will be much harder to deal with next month.


    اگر اکنون از مسئولیت/وظایف خود شانه خالی کنید، ماه آینده رسیدگی به وضعیت بسیار سخت تر خواهد بود.

  • I will not shirk from my obligations.


    از تعهداتم کوتاه نمی آیم.

synonyms - مترادف

  • avoiding


    پرهیز کردن

  • dodging


    طفره رفتن

  • evading


    دوری جستن

  • shunning


    کنار زدن

  • sidestepping


    اردک زدن

  • ducking


    بی توجهی

  • neglecting


    گم شده

  • missing


    به هم زدن

  • shuffling off


    پرش

  • skipping


    فرار می کند

  • eluding


    فرار کردن

  • escaping


    ظریف کاری

  • eschewing


    فراموش کردن

  • finessing


    لایه برداری

  • forgetting


    تکان دادن

  • scaping


    برش دادن

  • shaking


    سرگرم کننده

  • cutting


    خارج شدن از

  • funking


    اجازه دادن به چیزی سر خوردن

  • getting out of


    خراش دادن

  • letting something slide


    کوچک شدن از

  • scrimshanking


    مات کردن

  • shrinking from


    دور زدن

  • bludging


    تقلب کردن

  • bypassing


    خزنده

  • cheating


    سگ کشی

  • creeping


    شمشیربازی

  • dogging


    ترک کاری انجام نشده

  • fencing


  • getting around


  • leaving something undone


antonyms - متضاد


  • پیشرفت


  • ورود

  • coming


    آینده

  • continuation


    ادامه


  • ملاقات


  • اقامت کردن