word - لغت

shrugs || شانه بالا می اندازد

part of speech - بخش گفتار

N/A || N/A

spell - تلفظ

ʃrʌɡ

UK :

ʃrʌɡ

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [shrugs] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shrugs] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shrugs] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shrugs] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shrugs] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shrugs] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shrugs] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shrugs] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shrugs] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shrugs] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shrugs] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shrugs] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shrugs] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shrugs] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shrugs] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shrugs] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shrugs] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shrugs] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shrugs] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shrugs] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shrugs] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shrugs] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shrugs] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shrugs] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shrugs] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shrugs] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shrugs] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shrugs] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shrugs] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shrugs] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shrugs] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shrugs] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shrugs] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shrugs] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shrugs] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shrugs] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shrugs] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shrugs] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shrugs] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shrugs] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shrugs] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shrugs] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shrugs] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shrugs] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shrugs] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shrugs] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shrugs] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shrugs] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shrugs] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shrugs] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shrugs] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shrugs] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shrugs] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shrugs] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shrugs] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shrugs] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shrugs] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shrugs] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shrugs] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shrugs] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shrugs] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shrugs] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shrugs] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shrugs] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shrugs] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shrugs] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shrugs] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shrugs] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shrugs] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shrugs] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shrugs] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shrugs] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shrugs] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shrugs] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shrugs] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shrugs] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shrugs] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shrugs] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shrugs] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shrugs] در گوگل

description - توضیح

example - مثال

  • Where's Dad? How should I know? replied my brother shrugging.


    بابا کجاست؟ از کجا باید بدانم؟ برادرم با شانه بالا انداختن پاسخ داد.

  • He shrugged his shoulders as if to say that there was nothing he could do about it.


    شانه هایش را بالا انداخت که انگار می خواست بگوید کاری از دستش بر نمی آید.

  • Thousands of people are starving to death while the world shrugs its shoulders (= shows no interest or care).


    هزاران نفر از گرسنگی می میرند در حالی که جهان شانه های خود را بالا می اندازد (= هیچ علاقه و توجهی نشان نمی دهد).

  • I'm afraid there's nothing I can do about your problem she said with a shrug.


    او با بالا انداختن شانه گفت: «می‌ترسم کاری از دستم بربیاید.»

  • Well I guess we'll just have to do what he says, said Kim with a shrug of resignation.


    کیم در حالی که شانه های خود را بالا انداخته بود، گفت: خب، من حدس می زنم که ما فقط باید آنچه را که او می گوید انجام دهیم.

  • My brother just shrugged in reply too lazy to answer in words.


    برادرم فقط در جواب شانه هایش را بالا انداخت و تنبلی برای پاسخ دادن به کلمات نداشت.

  • Bill’s only explanation was a careless shrug of his shoulders.


    تنها توضیح بیل، شانه هایش را بی دقت بالا انداخت.

synonyms - مترادف

  • gesticulation


    ژست

  • gestures


    ژست ها

  • motionings


    حرکات

  • signallingUK


    سیگنالینگ انگلستان

  • signings


    امضاها

  • wavings


    تکان دادن

  • gesturings


    نشانه ها

  • indications


    میمز

  • mimes


    پانتومیم

  • pantomime


    سیگنال ها

  • signs


    امواج

  • signals


    اقدامات

  • waves


    اشاره کردن

  • actions


    تعظیم می کند

  • beckonings


    کرسی ها

  • bows


    اصطلاحات

  • curtsies


    اصالتا

  • expressions


    تصورات

  • genuflections


    کینزیک

  • intimations


    حرکت - جنبش

  • kinesics


    جنبش


  • سر تکان می دهد


  • یادآوری ها

  • nods


    سلام می کند

  • reminders


    توکن ها

  • salutes


    چشمک می زند

  • tokens


    زبان بدن

  • winks


    زبان اشاره



antonyms - متضاد

  • nods


    سر تکان می دهد

  • agrees


    موافق است

  • assents


    موافقت ها

  • buys in


    خرید می کند

  • concurs


    می پذیرد

  • accepts


    موافقت می کند

  • acquiesces


    تایید می کند

  • endorses


    رضایت می دهد

  • approves


    ملحق می شود

  • consents


    تحریم ها

  • accedes


    مطابقت دارد

  • sanctions


    مشترک می شود

  • complies


    اجازه می دهد

  • subscribes


    باشه

  • allows


    تصویب می کند

  • okays


    برکت می دهد

  • ratifies


    مجوز انگلستان

  • blesses


    مجوز ایالات متحده

  • permits


    انگلستان را به رسمیت می شناسد

  • authorisesUK


    ایالات متحده را به رسمیت می شناسد

  • authorizesUS


    ضمانت نامه

  • recognisesUK


    پشت

  • recognizesUS


    پشتیبانی می کند

  • validates


    کمک های مالی

  • warrants


    عبور می کند

  • backs


    دستور می دهد

  • supports


  • grants


  • confirms


  • passes


  • mandates