word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
اگر قیمت یا مقداری سر به فلک بکشد، خیلی سریع افزایش می یابد
-
به سرعت و به طور ناگهانی افزایش یابد
-
خیلی سریع بالا بیایید یا به سمت موفقیت خیلی سریع پیشرفت کنید
-
(به ویژه مقادیر) بسیار سریع افزایش یابد
-
به سرعت بالا بیایید یا موفق شوید
-
As the civil war intensified and the Communist armies neared Canton, prices for food and other necessities skyrocketed.
با تشدید جنگ داخلی و نزدیک شدن ارتش های کمونیست به کانتون، قیمت مواد غذایی و سایر ملزومات به شدت افزایش یافت.
-
But opponents say it will almost double the population of little Deadwood, sending property prices skyrocketing.
اما مخالفان می گویند که این امر تقریباً جمعیت ددوود کوچک را دو برابر می کند و باعث افزایش سرسام آور قیمت ملک می شود.
-
هیچکدام از سال 1987 تغییر نکرده اند، اما قیمت سایر سرگرمی ها به شدت افزایش یافته است.
-
Pleasanton built a business park that ignited a commercial exodus from several Bay Area cities and sent its real estate skyrocketing.
پلسانتون یک پارک تجاری ساخت که باعث مهاجرت تجاری از چندین شهر منطقه خلیج شد و املاک و مستغلات آن را سر به فلک کشید.
-
It quickly proved profitable, but during the late 1970s the Silicon Valley explosion occurred and the land skyrocketed in value.
به سرعت سودآور شد، اما در اواخر دهه 1970 انفجار سیلیکون ولی رخ داد و ارزش زمین به شدت افزایش یافت.
-
Combined output during the next few years is projected to skyrocket to more than 500,000 barrels daily.
پیش بینی می شود که تولید ترکیبی طی چند سال آینده به بیش از 500 هزار بشکه در روز افزایش یابد.
-
But its effect on spot oil prices - which skyrocketed - was used by the producers to justify a general price rise.
اما تأثیر آن بر قیمت نفت نقطه ای - که سر به فلک کشید - توسط تولیدکنندگان برای توجیه افزایش عمومی قیمت استفاده شد.
example - مثال
-
دستمزدها و قیمت ها سر به فلک کشیده است.
-
رونق اقتصادی باعث افزایش سرسام آور قیمت ملک شد.
-
قیمت مسکن در ماه های اخیر به شدت افزایش یافته است.
-
ارزش تجارت آنها در سال گذشته به شدت افزایش یافت.
-
Home values are skyrocketing.
ارزش های خانه سر به فلک می کشد.
-
San Diego electricity prices skyrocketed to 20¢ per kilowatt hour.
قیمت برق سن دیگو به 20 ¢ در هر کیلووات ساعت افزایش یافت.
-
وام گیرندگان اکنون با پرداخت های سرسام آور روبرو هستند.
synonyms - مترادف
-
rocket
موشک
-
soar
اوج گرفتن
-
zoom up
بزرگنمایی
-
بوجود امدن
-
ascend
صعود کردن
-
blast off
منفجر کردن
-
catapult
منجنیق
-
پرواز
-
پرواز کردن
-
از زمین بلند شو
-
برو بالا
-
به سمت بالا بروید
-
go upwards
راه اندازی
-
زمین را ترک کن
-
معلق کردن
-
levitate
بلند کردن
-
راه خود را تا
-
حرکت کردن
-
به سمت بالا حرکت کند
-
بالا آمدن
-
move upward
برخیز
-
move upwards
شلیک
-
شلیک کردن
-
را به هوا ببرید
-
برج
-
قیام
-
رانش
-
در آوردن
-
uprise
-
upthrust
-
antonyms - متضاد
-
nosedive
دماغی
-
plummet
سقوط شدید
-
plunge
غوطه
-
slump
سقوط
-
tumble
غلت زدن
-
نزول کردن
-
descend
فرود آمدن
-
lessen
کاهش دادن
-
پایین تر
-
کاهش
-
diminish
رها کردن
-
کاهش می یابد
-
کم شدن
-
dwindle
کمرنگ شدن
-
wane
عقب نشینی کند
-
recede
قرارداد
-
برو پایین
-
abate
کوچک شدن
-
تضعیف شود
-
shrink
كاهش دادن
-
weaken
فرو رفتن
-
بدتر شدن
-
فروکش کند
-
deteriorate
محو شدن
-
subside
سقوط - فروپاشی
-
شیب
-
تصادف در
-
dip
شیرجه رفتن
-
سرنگون کردن
-
dive
-
topple