word - لغت

skyrocket || سر به فلک کشیده

part of speech - بخش گفتار

verb || فعل

spell - تلفظ

/ˈskaɪrɒkɪt/

UK :

/ˈskaɪrɑːkɪt/

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [skyrocket] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [skyrocket] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [skyrocket] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [skyrocket] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [skyrocket] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [skyrocket] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [skyrocket] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [skyrocket] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [skyrocket] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [skyrocket] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [skyrocket] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [skyrocket] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [skyrocket] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [skyrocket] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [skyrocket] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [skyrocket] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [skyrocket] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [skyrocket] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [skyrocket] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [skyrocket] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [skyrocket] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [skyrocket] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [skyrocket] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [skyrocket] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [skyrocket] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [skyrocket] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [skyrocket] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [skyrocket] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [skyrocket] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [skyrocket] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [skyrocket] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [skyrocket] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [skyrocket] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [skyrocket] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [skyrocket] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [skyrocket] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [skyrocket] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [skyrocket] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [skyrocket] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [skyrocket] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [skyrocket] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [skyrocket] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [skyrocket] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [skyrocket] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [skyrocket] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [skyrocket] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [skyrocket] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [skyrocket] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [skyrocket] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [skyrocket] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [skyrocket] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [skyrocket] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [skyrocket] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [skyrocket] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [skyrocket] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [skyrocket] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [skyrocket] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [skyrocket] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [skyrocket] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [skyrocket] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [skyrocket] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [skyrocket] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [skyrocket] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [skyrocket] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [skyrocket] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [skyrocket] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [skyrocket] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [skyrocket] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [skyrocket] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [skyrocket] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [skyrocket] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [skyrocket] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [skyrocket] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [skyrocket] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [skyrocket] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [skyrocket] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [skyrocket] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [skyrocket] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [skyrocket] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [skyrocket] در گوگل

description - توضیح

  • if a price or an amount skyrockets, it greatly increases very quickly


    اگر قیمت یا مقداری سر به فلک بکشد، خیلی سریع افزایش می یابد


  • به سرعت و به طور ناگهانی افزایش یابد


  • خیلی سریع بالا بیایید یا به سمت موفقیت خیلی سریع پیشرفت کنید

  • (esp. of amounts) to rise extremely quickly


    (به ویژه مقادیر) بسیار سریع افزایش یابد


  • به سرعت بالا بیایید یا موفق شوید

  • As the civil war intensified and the Communist armies neared Canton, prices for food and other necessities skyrocketed.


    با تشدید جنگ داخلی و نزدیک شدن ارتش های کمونیست به کانتون، قیمت مواد غذایی و سایر ملزومات به شدت افزایش یافت.

  • But opponents say it will almost double the population of little Deadwood, sending property prices skyrocketing.


    اما مخالفان می گویند که این امر تقریباً جمعیت ددوود کوچک را دو برابر می کند و باعث افزایش سرسام آور قیمت ملک می شود.

  • Neither has changed since 1987, but the price for other entertainment has skyrocketed.


    هیچکدام از سال 1987 تغییر نکرده اند، اما قیمت سایر سرگرمی ها به شدت افزایش یافته است.

  • Pleasanton built a business park that ignited a commercial exodus from several Bay Area cities and sent its real estate skyrocketing.


    پلسانتون یک پارک تجاری ساخت که باعث مهاجرت تجاری از چندین شهر منطقه خلیج شد و املاک و مستغلات آن را سر به فلک کشید.

  • It quickly proved profitable, but during the late 1970s the Silicon Valley explosion occurred and the land skyrocketed in value.


    به سرعت سودآور شد، اما در اواخر دهه 1970 انفجار سیلیکون ولی رخ داد و ارزش زمین به شدت افزایش یافت.

  • Combined output during the next few years is projected to skyrocket to more than 500,000 barrels daily.


    پیش بینی می شود که تولید ترکیبی طی چند سال آینده به بیش از 500 هزار بشکه در روز افزایش یابد.

  • But its effect on spot oil prices - which skyrocketed - was used by the producers to justify a general price rise.


    اما تأثیر آن بر قیمت نفت نقطه ای - که سر به فلک کشید - توسط تولیدکنندگان برای توجیه افزایش عمومی قیمت استفاده شد.

example - مثال

  • Wages and prices have skyrocketed.


    دستمزدها و قیمت ها سر به فلک کشیده است.

  • The economic boom sent property prices skyrocketing.


    رونق اقتصادی باعث افزایش سرسام آور قیمت ملک شد.

  • Housing prices have skyrocketed in recent months.


    قیمت مسکن در ماه های اخیر به شدت افزایش یافته است.

  • The value of their business skyrocketed last year.


    ارزش تجارت آنها در سال گذشته به شدت افزایش یافت.

  • Home values are skyrocketing.


    ارزش های خانه سر به فلک می کشد.

  • San Diego electricity prices skyrocketed to 20¢ per kilowatt hour.


    قیمت برق سن دیگو به 20 ¢ در هر کیلووات ساعت افزایش یافت.

  • Borrowers now face skyrocketing payments.


    وام گیرندگان اکنون با پرداخت های سرسام آور روبرو هستند.

synonyms - مترادف

  • rocket


    موشک

  • soar


    اوج گرفتن

  • zoom up


    بزرگنمایی


  • بوجود امدن

  • ascend


    صعود کردن

  • blast off


    منفجر کردن

  • catapult


    منجنیق

  • fly


    پرواز


  • پرواز کردن


  • از زمین بلند شو


  • برو بالا

  • go up


    به سمت بالا بروید

  • go upwards


    راه اندازی


  • زمین را ترک کن


  • معلق کردن

  • levitate


    بلند کردن


  • راه خود را تا


  • حرکت کردن


  • به سمت بالا حرکت کند


  • بالا آمدن

  • move upward


    برخیز

  • move upwards


    شلیک


  • شلیک کردن


  • را به هوا ببرید


  • برج


  • قیام


  • رانش


  • در آوردن

  • uprise


  • upthrust



antonyms - متضاد

  • nosedive


    دماغی

  • plummet


    سقوط شدید

  • plunge


    غوطه

  • slump


    سقوط

  • tumble


    غلت زدن


  • نزول کردن

  • descend


    فرود آمدن

  • lessen


    کاهش دادن


  • پایین تر


  • کاهش

  • diminish


    رها کردن


  • کاهش می یابد


  • کم شدن

  • dwindle


    کمرنگ شدن

  • wane


    عقب نشینی کند

  • recede


    قرارداد


  • برو پایین

  • abate


    کوچک شدن


  • تضعیف شود

  • shrink


    كاهش دادن

  • weaken


    فرو رفتن


  • بدتر شدن


  • فروکش کند

  • deteriorate


    محو شدن

  • subside


    سقوط - فروپاشی


  • شیب


  • تصادف در

  • dip


    شیرجه رفتن


  • سرنگون کردن

  • dive


  • topple