word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
کسی که لاغر است به طرز جذابی لاغر است
-
از نظر مقدار یا تعداد بسیار کم
-
نه پهن یا ضخیم
-
با کم خوردن، ورزش زیاد و غیره خود را لاغرتر کنید
-
کم کردن اندازه یا تعداد چیزی یا کوچکتر شدن از نظر اندازه یا تعداد
-
در اندازه یا مقدار بسیار کوچک
-
شانس بسیار کمی برای اتفاق افتادن
-
(مخصوصاً افراد) لاغر جذاب
-
خیلی کوچک
-
سعی کنید با خوردن غذای کمتر و انجام ورزش بیشتر لاغر شوید
-
آفریقای شرقی برای ایدز (= بیماری جدی که توانایی بدن برای مبارزه با عفونت را از بین می برد)
-
لاغر، یا (به ویژه افراد) به طرز جذابی لاغر
-
Slim همچنین به معنای فقط کمی یا نه بسیار است
-
کوچک یا جزئی، به خصوص به گونه ای که موفقیت را دشوار می کند
-
یک شانس یا احتمال ناچیز به احتمال زیاد اتفاق نمی افتد یا درست نیست
-
a slim company or organization is one that has been made smaller and often more effective by reducing the number of employees it has
یک شرکت یا سازمان باریک، سازمانی است که با کاهش تعداد کارکنانش کوچکتر و اغلب مؤثرتر شده است.
-
to reduce the number of people who work in a company or organization often so that it operates more effectively
برای کاهش تعداد افرادی که در یک شرکت یا سازمان کار می کنند، اغلب به طوری که کارآمدتر عمل کند
-
In such situations hopes for a less active more cautious and realistic less expansive foreign policy were slim.
در چنین شرایطی، امیدها برای سیاست خارجی کمتر فعال، محتاطانه تر و واقع بینانه تر و کمتر گسترش یافته بود.
-
او عالی به نظر می رسد -- چگونه اینقدر لاغر می ماند؟
-
کت و شلوارها باریک و ظریف هستند بدون اینکه زرق و برق دار یا ناراحت کننده باشند.
-
شما لاغر و نسبتاً زیبا هستید.
-
او قد بلند، لاغر، بلوند و واقعاً خوش قیافه بود.
-
یک هلال ماه باریک
-
کیم که یک زن لاغر و پر انرژی بود، در نوجوانی به ایالات متحده نقل مکان کرد.
-
خانم استر در اواخر سی سالگی، تقریباً قد متوسط، با اندامی لاغر بود.
-
کلود یک جعبه طلایی باریک برای نگه داشتن کارت ویزیت به من داد.
-
لاغرتر به نظر می رسید - آیا وزن کم کرده اید؟
-
او راه را هدایت کرد، باسن باریکش در شلوار تنگ و به زیبایی بین میزها فرو رفته بود.
-
This creature shaped like a slim leaf about 6 centimetres long lives half-buried in the sand of the sea floor.
این موجود به شکل یک برگ باریک به طول حدود 6 سانتی متر، نیمه مدفون در شن های کف دریا زندگی می کند.
-
حاشیه سود ناچیز
-
آنها باریک، رنگ پریده و ظریف بودند و او لاک ناخن بی رنگ یا مرواریدی می پوشید.
example - مثال
-
a slim figure/body/waist
شکل / بدن / کمر باریک
-
او قد بلند و لاغر بود.
-
چگونه می توانید اینقدر لاغر بمانید؟
-
بسیاری از شرکت ها بسیار باریک تر از گذشته هستند (= کارگران کمتری دارند).
-
یک حجم کم شعر
-
شانس کمی برای موفقیت
-
این حزب با اکثریت اندک به قدرت بازگشت.
-
تمرینات استپ می تواند به لاغری شما کمک کند.
-
رژیم گیرندگانی که با استفاده از این روش ها لاغر می شوند
-
slim hips/legs
باسن / پاهای باریک
-
او یک هیکل باریک دوست داشتنی دارد.
-
آنها فقط شانس کمی برای برنده شدن دارند (= بعید است که برنده شوند).
-
شما ناهار زیادی ندارید - آیا لاغر می شوید؟
-
او چندین جلد شعر باریک منتشر کرده است.
-
مربیان به او گفتند که شانس او برای حضور در تیم در بهترین حالت کم است.
-
روند صعودی بود، اما دستاوردها اندک بود.
-
نظرسنجی ها نشان می دهد که برکت با 51 درصد برتری نسبت به رقیبش 49 درصد پیشتاز است.
-
زنجیره تحویل پیتزا بر اساس فلسفه حاشیههای کم و حجم عظیم کار میکند.
-
احتمال فروش ماشین آلات با آن قیمت کم است.
-
یکی از اعضای هیئت مدیره گفت که تنها شانس کمی برای موفقیت ادغام وجود دارد.
-
هنوز امید ضعیفی برای پایان دادن به مذاکرات برای اعضای اتحادیه وجود دارد.
-
The result of the changes is a slimmer organization that is better able to respond to its customers.
نتیجه تغییرات یک سازمان لاغرتر است که بهتر می تواند به مشتریان خود پاسخ دهد.
-
قرار است حاشیه ها بیشتر شود و هزینه های مرکزی کاهش یابد.
-
دولت یک برنامه خدمات عمومی را به عنوان یکی از راه های کاهش نرخ بیکاری 12 درصدی توسعه داد.
-
این شرکت با کاهش به حدود 1400 کارمند، اکنون دوباره استخدام می کند.
-
سرمایه گذاران از کاهش 10 درصدی مخارج بودجه توسط دولت استقبال کردند.
synonyms - مترادف
-
slender
باریک
-
لاغر
-
svelte
شیک
-
اندک
-
skinny
کوتاه کردن
-
رنگارنگ
-
trim
یدکی
-
rangy
سیلف مانند
-
spare
بید
-
sylphlike
lissom
-
willowy
نرم
-
lissom
ضعیف شده
-
lithe
استخوان
-
attenuated
استخوانی
-
boney
بدون چربی
-
bony
تضعیف کردن
-
fatless
برازنده
-
lanky
مهیج
-
attenuate
دوکی
-
graceful
بامزه
-
gracile
کمی ساخته شده است
-
spindly
به نازکی نی
-
wiry
اندام تمیز
-
slightly built
باسن مار
-
اندازه صفر
-
clean-limbed
اسکلتی
-
snake-hipped
Warning: Undefined array key 26 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 529
-
size-zero
Warning: Undefined array key 27 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 529
-
scrawny
Warning: Undefined array key 28 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 529
-
gaunt
Warning: Undefined array key 29 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 529
-
skeletal
Warning: Undefined array key 30 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 529
antonyms - متضاد
-
چربی
-
chubby
چاق و چله
-
obese
چاق
-
plump
فاسد
-
corpulent
اضافه وزن
-
overweight
گرد
-
rotund
شل و ول
-
flabby
تنبل
-
paunchy
پر سر و صدا
-
portly
گسترده
-
چرب
-
fatty
بزرگ کردن
-
oversize
پوکه
-
podgy
درشت
-
chunky
وزین
-
weighty
پیازدار
-
bulbous
ناخالص
-
gross
گوشت خوک
-
lard
خوک
-
porcine
قابل توجه
-
sizable
بال زدن
-
blimp
عظیم
-
خانم
-
lardy
سنگین
-
ponderous
باتربال
-
بزرگ
-
butterball
پودی
-
ضخیم ست
-
poddy
وسیع
-
thickset
Warning: Undefined array key 29 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 589
-
Warning: Undefined array key 30 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 589