word - لغت

smashing || درهم شکستن

part of speech - بخش گفتار

adjective || صفت

spell - تلفظ

/ˈsmæʃɪŋ/

UK :

/ˈsmæʃɪŋ/

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [smashing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smashing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smashing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smashing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smashing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smashing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smashing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smashing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smashing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smashing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smashing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smashing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smashing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smashing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smashing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smashing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smashing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smashing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smashing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smashing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smashing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smashing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smashing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smashing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smashing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smashing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smashing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smashing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smashing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smashing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smashing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smashing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smashing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smashing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smashing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smashing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smashing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smashing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smashing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smashing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smashing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smashing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smashing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smashing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smashing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smashing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smashing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smashing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smashing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smashing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smashing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smashing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smashing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smashing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smashing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smashing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smashing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smashing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smashing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smashing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smashing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smashing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smashing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smashing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smashing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smashing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smashing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smashing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smashing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smashing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smashing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smashing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smashing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smashing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smashing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smashing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smashing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smashing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smashing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smashing] در گوگل

description - توضیح


  • خیلی خوب

  • extremely good attractive enjoyable, or pleasant


    بسیار خوب، جذاب، لذت بخش یا دلپذیر

  • It merits a detour, not least for its value and there's a smashing new clubhouse.


    شایستگی یک انحراف را دارد، نه کم‌کم به دلیل ارزشش، و یک باشگاه بزرگ جدید وجود دارد.

example - مثال

  • We had a smashing time.


    ما زمان فوق العاده ای داشتیم.

  • You look smashing!


    به نظر شما درهم شکسته است!

  • There's a smashing view from her office.


    یک منظره خیره کننده از دفتر او وجود دارد.

  • Jonathan would make a smashing dad.


    جاناتان بابای بی‌نظیری درست می‌کرد.

  • He looks smashing in his dinner suit.


    او با لباس شام کوبنده به نظر می رسد.

synonyms - مترادف


  • عالی


  • فوق العاده


  • شگفت انگیز انگلستان

  • marvellousUK


    خارق العاده

  • fantastic


    حیرت آور

  • superb


    با شکوه


  • بزرگ

  • glorious


    باشکوه


  • ستاره ای

  • magnificent


    شگفت آور

  • phenomenal


    پر شور

  • awesome


    درخشان

  • splendid


    لذت بخش

  • stellar


    خیالی

  • sublime


    شگفت انگیز ایالات متحده

  • fabulous


    سرد

  • sensational


    ترک خوردن

  • terrific


    الهی


  • روکش کردن

  • delightful


    عظیم

  • fantabulous


    بهشتی

  • marvelousUS


    افراطی


  • شیک پوش

  • cracking


  • divine



  • topping



  • heavenly



  • dandy


antonyms - متضاد

  • dreadful


    وحشتناک


  • خیلی بد و ناخوشایند


  • فقیر


  • کثیف

  • lousy


    بی رحمانه

  • atrocious


    پوسیده

  • rotten


    تأسفبار - رقت انگیز

  • pathetic


    بدبخت

  • wretched


    مکروه، زشت، نفرت انگیز

  • execrable


    بد

  • bad


    پست تر

  • inferior


    افتضاح

  • abysmal


    پست

  • vile


    ناگوار

  • horrible


    مخوف

  • appalling


    متوسط

  • mediocre


    معمولی


  • نامطلوب

  • unsatisfactory


    ناامید کننده

  • dismal


    زباله

  • rubbish


    ناکافی

  • inadequate


    درجه دوم

  • second-rate


    غیر استاندارد

  • substandard


    خامه ای

  • crummy


    بی ارزش

  • worthless


    بی کیفیت

  • shoddy


    بلا استفاده

  • useless


    اسفناک

  • deplorable


    ناچیز

  • insignificant


    قابل تاسف

  • lamentable