word - لغت

solicits || درخواست می کند

part of speech - بخش گفتار

N/A || N/A

spell - تلفظ

səˈlɪs.ɪt

UK :

səˈlɪs.ɪt

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [solicits] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [solicits] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [solicits] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [solicits] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [solicits] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [solicits] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [solicits] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [solicits] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [solicits] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [solicits] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [solicits] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [solicits] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [solicits] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [solicits] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [solicits] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [solicits] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [solicits] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [solicits] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [solicits] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [solicits] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [solicits] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [solicits] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [solicits] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [solicits] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [solicits] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [solicits] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [solicits] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [solicits] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [solicits] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [solicits] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [solicits] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [solicits] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [solicits] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [solicits] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [solicits] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [solicits] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [solicits] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [solicits] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [solicits] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [solicits] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [solicits] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [solicits] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [solicits] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [solicits] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [solicits] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [solicits] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [solicits] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [solicits] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [solicits] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [solicits] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [solicits] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [solicits] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [solicits] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [solicits] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [solicits] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [solicits] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [solicits] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [solicits] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [solicits] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [solicits] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [solicits] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [solicits] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [solicits] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [solicits] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [solicits] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [solicits] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [solicits] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [solicits] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [solicits] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [solicits] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [solicits] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [solicits] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [solicits] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [solicits] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [solicits] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [solicits] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [solicits] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [solicits] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [solicits] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [solicits] در گوگل

description - توضیح

example - مثال

  • to solicit donations for a charity


    درخواست کمک های مالی برای یک موسسه خیریه

  • It is illegal for public officials to solicit gifts or money in exchange for favours.


    درخواست هدایا یا پول در ازای احسان برای مقامات دولتی غیرقانونی است.

  • He’s soliciting funds to keep the library open.


    او برای باز نگه داشتن کتابخانه کمک مالی می کند.

  • Grace has run an online campaign to solicit employee suggestions.


    گریس یک کمپین آنلاین برای درخواست پیشنهادات کارمندان اجرا کرده است.

  • I get a lot of phone solicitations from banks.


    من درخواست های تلفنی زیادی از بانک ها دریافت می کنم.

  • He created a company website to solicit donations for victims of the disaster.


    او یک وب سایت شرکتی برای درخواست کمک های مالی برای قربانیان فاجعه ایجاد کرد.

  • The group had plans to solicit money from professionals such as doctors and lawyers.


    این گروه برنامه هایی برای دریافت پول از متخصصان حرفه ای مانند پزشکان و وکلا داشتند.

  • The building company will circulate details of proposed developments and solicit feedback.


    شرکت ساختمان جزئیات پیشرفت های پیشنهادی را منتشر خواهد کرد و بازخورد را درخواست خواهد کرد.

  • It generated about 40% of its new customers through telemarketers hired to call and solicit potential customers.


    حدود 40 درصد از مشتریان جدید خود را از طریق بازاریابان تلفنی که برای تماس و جلب مشتریان بالقوه استخدام شده بودند، ایجاد کرد.

  • Insurance agents cannot solicit business at your home without an appointment.


    نمایندگان بیمه نمی توانند بدون قرار ملاقات در منزل شما درخواست کسب و کار کنند.

synonyms - مترادف

  • requests


    درخواست ها

  • asks


    می پرسد

  • begs


    التماس می کند

  • petitions


    دادخواست ها

  • entreats


    وارداتی

  • implores


    خواسته ها

  • beseeches


    به دنبال

  • importunes


    تجدید نظر می کند

  • supplicates


    الزامات

  • demands


    نفوذ می کند

  • seeks


    نیاز دارد

  • appeals


    القا می کند

  • requisitions


    تماس می گیرد

  • pleads


    هوس می کند

  • impetrates


    ادعاها

  • requires


    محاصره می کند

  • conjures


    مفتضح می کند

  • calls


    ماموریت ها

  • craves


    دقیق

  • claims


    فشار می دهد

  • besieges


    صحبت می کند

  • obsecrates


    لابی ها

  • desires


    فرضیه ها

  • quests


    اعمال میشود

  • exacts


    پرس و جوها

  • presses


  • bespeaks


  • lobbies


  • postulates


  • applies


  • queries


antonyms - متضاد

  • answers


    پاسخ می دهد

  • avoids


    اجتناب می کند

  • conceals


    پنهان می کند

  • disapproves


    را تایید نمی کند

  • dodges


    طفره می رود

  • gives


    می دهد

  • grants


    کمک های مالی

  • ignores


    نادیده می گیرد

  • offers


    ارائه می دهد

  • refuses


    امتناع می کند

  • rejects


    رد می کند

  • replies


    متوقف می شود

  • stops