word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
گروهی از چیزهایی که از یک نوع هستند یا ویژگی های مشابهی دارند.
-
نوع چیز یا شخصی که دوست دارید
-
استفاده می شود تا نشان دهد آنچه شما گفتید تنها نمونه ای از یک گروه بسیار بزرگتر از چیزها است.
-
شخصی که شخصیت بیان شده یا پیشنهادی را دارد.
-
تعدادی از چیزها را در یک نظم قرار دهید یا آنها را به گروه ها تقسیم کنید.
-
مقابله با چیزی از طریق تعمیر یا سازماندهی آن.
-
گروهی از چیزهایی که از یک نوع هستند یا ویژگی های مشابهی دارند.
-
مرتب سازی گاهی اوقات می تواند به فردی از یک نوع خاص اشاره کند.
-
A person might say a sort of or sort of when describing something about which the person does not have a clear or exact knowledge.
ممکن است شخصی هنگام توصیف چیزی که اطلاعات دقیق یا روشنی در مورد آن ندارد، نوعی یا نوعی را بیان کند.
-
قرار دادن اشیا در یک نظم خاص یا تقسیم آنها به گروه ها بر اساس یک اصل.
-
تعدادی از چیزها را در یک نظم قرار دهید یا آنها را به گروه ها تقسیم کنید.
-
a computer instruction that organizes things into a particular order.
یک دستورالعمل کامپیوتری که چیزها را به ترتیب خاصی سازماندهی می کند.
example - مثال
-
او مرا به عنوان یک مرد دوست داشتنی تلقی کرد.
-
نوعی معامله ملکی وجود داشت که به نتیجه نرسید.
-
او از هر نوع تماس فیزیکی متنفر است - او حتی دوست ندارد با شما دست بدهد.
-
رقصیدن با چه نوع موسیقی را دوست دارید؟
-
وضعیت او به عنوان نوعی اختلال خونی تشخیص داده شد.
-
تخم مرغ ها توسط دستگاه به اندازه های مختلف دسته بندی می شوند.
-
ما دیگر از مرتب سازی دستی حروف استفاده نمی کنیم.
-
تخم مرغ ها به اندازه های مختلف دسته بندی می شوند.
-
سیب های گندیده را از سیب های خوب جدا کردند.
-
دانش آموزان بر اساس توانایی طبقه بندی شدند.
-
In all seriousness now - joking aside - I do think there`s a problem here that we`ve got to get sorted.
اکنون با جدیت تمام - به کنار شوخی - فکر می کنم مشکلی در اینجا وجود دارد که باید حل شود.
-
من باید غذای فردا را مرتب کنم.
-
حداقل این هدیه تولد سام مرتب شده است.
-
لوله کش آمد و نشتی را مرتب کرد.
-
من باید دوچرخه ام را مرتب کنم.