spreading

base info - اطلاعات اولیه

spreading - در حال گسترش

N/A - N/A

spred

UK :

spred

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [spreading] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spreading] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spreading] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spreading] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spreading] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spreading] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spreading] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spreading] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spreading] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spreading] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spreading] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spreading] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spreading] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spreading] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spreading] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spreading] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spreading] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spreading] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spreading] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spreading] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spreading] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spreading] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spreading] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spreading] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spreading] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spreading] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spreading] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spreading] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spreading] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spreading] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spreading] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spreading] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spreading] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spreading] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spreading] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spreading] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spreading] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spreading] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spreading] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spreading] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spreading] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spreading] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spreading] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spreading] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spreading] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spreading] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spreading] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spreading] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spreading] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spreading] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spreading] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spreading] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spreading] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spreading] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spreading] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spreading] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spreading] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spreading] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spreading] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spreading] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spreading] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spreading] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spreading] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spreading] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spreading] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spreading] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spreading] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spreading] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spreading] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spreading] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spreading] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spreading] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spreading] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spreading] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spreading] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spreading] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spreading] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spreading] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spreading] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spreading] در گوگل
description - توضیح
example - مثال

  • آتش به دلیل وزش باد شدید به سرعت گسترش یافت.

  • It started off as cancer of the liver but it spread to other areas of the body.


    این سرطان به عنوان سرطان کبد شروع شد اما به سایر نواحی بدن سرایت کرد.

  • Student artwork can't cover more than 20% of a wall because it could help spread a fire into the ceiling.


    آثار هنری دانشجویی نمی توانند بیش از 20 درصد دیوار را بپوشانند زیرا می توانند به گسترش آتش در سقف کمک کنند.

  • Discontent among junior ranks was rapidly spreading.


    نارضایتی در میان رده های پایین تر به سرعت در حال گسترش بود.

  • If disease is allowed to spread it will cause widespread devastation.


    اگر به بیماری اجازه گسترش داده شود، ویرانی گسترده ایجاد خواهد کرد.


  • این ویروس از طریق تماس با خون و سایر مایعات بدن منتقل می شود.

  • They would then be free to impose their will and spread their totalitarian ideology.


    آنها در این صورت آزاد خواهند بود که اراده خود را تحمیل کنند و ایدئولوژی توتالیتر خود را گسترش دهند.

  • The redundancies are spread across the banking and building industries.


    این تعدیل ها در سراسر صنعت بانکداری و ساختمان پخش می شود.

  • Between 125 and 200 metric tons of plutonium are spread throughout the country at various facilities.


    بین 125 تا 200 متریک تن پلوتونیوم در سراسر کشور در تأسیسات مختلف پخش می شود.

  • We spread the picnic rug out on the ground and sat down to eat.


    سجاده پیک نیک را روی زمین پهن کردیم و نشستیم تا غذا بخوریم.

  • The peacock spread out its wings.


    طاووس بال هایش را باز کرد.


  • برای جدا نگه داشتن هر دانه برنج، یک پارچه مرطوب روی ظرف برنج پخته شده پهن کنید و به مدت 10 دقیقه روی آن را با یک بشقاب بپوشانید.

  • He spread his arms in a grand gesture.


    دستانش را در یک حرکت بزرگ باز کرد.

  • Flex your foot and spread your toes wide.


    پای خود را خم کنید و انگشتان پا را کاملا باز کنید.

  • She spread the papers (out ) on a big table in the conference room.


    او کاغذها را روی یک میز بزرگ در اتاق کنفرانس پخش کرد.


  • او دانه های قهوه را روی یک ورقه پلاستیکی پخش کرد تا در آفتاب خشک شود.

  • Are you spreading gossip/rumours again?


    آیا دوباره شایعات/شایعات پخش می کنید؟

  • He said a challenger needs campaign cash to spread the message about why an incumbent needs to be replaced.


    او گفت که یک رقیب به پول نقد مبارزات انتخاباتی نیاز دارد تا این پیام را در مورد اینکه چرا یک مقام فعلی باید جایگزین شود، منتشر کند.

  • The gossip spread like wildfire.


    شایعات مانند آتش گسترده شد.


  • اگر کار را بین خود پخش کنیم چندان بد به نظر نمی رسد.

  • I could have spread the money amongst my 15 grandkids.


    من می توانستم پول را بین 15 نوه ام تقسیم کنم.

  • She spread her toast with a thick layer of butter./She spread a thick layer of butter on her toast.


    نان تستش را با یک لایه ضخیم کره پخش کرد./روی نان تست یک لایه ضخیم کره زد.

  • It's a special sort of butter that spreads easily even when cold.


    این نوع خاصی از کره است که حتی در زمان سرد به راحتی پخش می شود.

  • The icing is nice and white and spreads well.


    کیک خوب و سفید است و به خوبی پخش می شود.

  • The suburbs spread (out) for miles to either side of the city.


    حومه شهر برای کیلومترها به دو طرف شهر گسترش یافته است.


  • کم کم لبخندی روی صورتش پخش شد.

  • As Greene's head popped up a huge grin spread over his face.


    وقتی سر گرین بالا آمد، پوزخند بزرگی روی صورتش پخش شد.

  • The spread of the disease in the last few years has been alarming.


    شیوع این بیماری در چند سال اخیر نگران کننده بوده است.

  • The web allows the rapid spread of information.


    وب امکان انتشار سریع اطلاعات را فراهم می کند.

  • The feedback system enables the spread of best practice.


    سیستم بازخورد امکان گسترش بهترین عملکرد را فراهم می کند.


  • در این نظرسنجی، نظرات گسترده ای در مورد ساختمان جدید پیشنهادی وجود داشت.

synonyms - مترادف
  • extending


    در حال گسترش


  • در حال رشد

  • widening


    گسترده شدن

  • extended


    تمدید شده

  • patulous


    پاتولوز

  • permeating


    نافذ

  • radial


    شعاعی


  • گسترده


  • باز کن


  • گسترش


  • گسترش یافتن انتشار یافتن

antonyms - متضاد
  • suppressed


    سرکوب

لغت پیشنهادی

misapplied

لغت پیشنهادی

tentatively

لغت پیشنهادی

mayhem