word - لغت

sputter || کندوپاش کردن

part of speech - بخش گفتار

verb || فعل

spell - تلفظ

/ˈspʌtə(r)/

UK :

/ˈspʌtər/

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [sputter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sputter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sputter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sputter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sputter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sputter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sputter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sputter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sputter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sputter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sputter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sputter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sputter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sputter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sputter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sputter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sputter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sputter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sputter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sputter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sputter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sputter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sputter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sputter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sputter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sputter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sputter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sputter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sputter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sputter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sputter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sputter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sputter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sputter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sputter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sputter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sputter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sputter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sputter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sputter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sputter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sputter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sputter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sputter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sputter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sputter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sputter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sputter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sputter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sputter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sputter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sputter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sputter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sputter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sputter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sputter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sputter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sputter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sputter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sputter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sputter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sputter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sputter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sputter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sputter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sputter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sputter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sputter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sputter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sputter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sputter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sputter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sputter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sputter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sputter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sputter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sputter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sputter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sputter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sputter] در گوگل

description - توضیح

  • if something such as an engine or a fire sputters, it makes short soft uneven noises like very small explosions


    اگر چیزی مانند موتور یا آتش پخش شود، صداهای کوتاه نرم و ناهموار مانند انفجارهای بسیار کوچک ایجاد می کند.

  • to talk quickly in short confused phrases, especially because you are angry or shocked


    به سرعت با عبارات گیج کننده کوتاه صحبت کنید، به خصوص به این دلیل که عصبانی یا شوکه هستید

  • to make several quick explosive sounds


    برای ایجاد چندین صدای انفجاری سریع

  • to say something in a series of quick explosive sounds, especially when you are shocked or angry


    گفتن چیزی در یک سری صداهای انفجاری سریع، به خصوص زمانی که شوکه یا عصبانی هستید

  • If an activity sputters, it continues weakly, and does not make people feel confident about it


    اگر فعالیتی پاشیده شود، ضعیف ادامه می یابد و باعث نمی شود مردم نسبت به آن احساس اطمینان کنند

  • a quick explosive sound


    صدای انفجار سریع

  • to make repeated explosive sounds


    برای ایجاد صداهای انفجاری مکرر

  • To sputter is also to speak in a way that is not clear esp. because you are angry


    کندوپاش کردن نیز به معنای صحبت کردن به گونه ای است که واضح نیست، به ویژه. چون عصبانی هستی

  • The country's transition to democracy continues to sputter along.


    روند گذار کشور به دموکراسی همچنان ادامه دارد.

  • Since then political parties have proliferated, but the transition to full democracy has sputtered along.


    از آن زمان، احزاب سیاسی تکثیر شده اند، اما گذار به دموکراسی کامل با پراکندگی همراه شده است.

  • The engine sputtered and died.


    موتور پاشید و مرد.

  • The drummer passed out the bassoonist dropped his bassoon, the trombonist sputtered and went sour.


    نوازنده طبل از حال رفت، باسون نواز باسونش را رها کرد، ترومبونیست پاشید و ترش کرد.

  • Patients experience a sputtering downhill course and an inevitable loss of mobility.


    بیماران یک مسیر سراشیبی کندوپاش و از دست دادن حرکت اجتناب ناپذیر را تجربه می کنند.

  • Chaos had been averted, though strikes in the public services sputtered on.


    از هرج و مرج جلوگیری شده بود، هر چند اعتصابات در خدمات عمومی پراکنده شد.

  • Solano sputtered that there must be some mistake.


    سولانو گفت که حتما اشتباهی وجود دارد.

  • The engine sputtered to life with a corrupting puff of diesel exhaust.


    موتور با یک پف مخرب اگزوز دیزل جان گرفت.

  • He sputtered up and down the aisle, saying the man should be behind bars.


    او از راهرو بالا و پایین می‌پرید و می‌گفت آن مرد باید پشت میله‌ها باشد.

  • In both instances the sputtering war in the world outside becomes something more personal within the artificial community of these isolated characters.


    در هر دو مورد، جنگ پراکنده در دنیای بیرون به چیزی شخصی تر در جامعه مصنوعی این شخصیت های منزوی تبدیل می شود.

example - مثال

  • Suddenly the car sputtered and stopped.


    ناگهان ماشین پاشید و ایستاد.

  • sputtering fireworks


    پراکندگی آتش بازی

  • ‘W-What?’ sputtered Anna.


    آنا گفت: «و-چی؟»

  • The car sputtered once or twice and then stopped.


    ماشین یکی دوبار پاشید و بعد ایستاد.

  • Witnesses reported hearing engines sputtering before the plane crashed.


    شاهدان گزارش دادند که قبل از سقوط هواپیما صدای موتورها را شنیده بودند.

  • This is New York! sputters an exasperated Ray.


    این نیویورک است! پرتوی خشمگین را پرتاب می کند.

  • He heard Debbie sputter a shocked insult.


    او شنید که دبی توهینی شوکه کرده بود.

  • Russia's presidential campaign sputtered to an uneasy close on Monday.


    مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری روسیه روز دوشنبه با مشکل به پایان رسید.

  • Health costs are rising while the economy is sputtering.


    هزینه های بهداشتی در حال افزایش است در حالی که اقتصاد در حال پراکندگی است.

  • The engine wouldn't start - it gave one or two sputters but that was all.


    موتور روشن نمی شد - یک یا دو پاپش می داد اما تمام.

  • The room is filled with the sputters, hisses and clicks from the medical machinery.


    اتاق مملو از صدای خش خش و صدای ماشین های پزشکی است.

  • The plane’s engine began to sputter.


    موتور هواپیما شروع به پاشیدن کرد.

  • He sputtered and flapped his hands in response.


    پاش پاشید و در جواب دستانش را تکان داد.

synonyms - مترادف

  • sizzle


    صدای هیس کردن

  • crackle


    ترق

  • pop


    ترکیدن

  • hiss


    هیس

  • fizz


    گاز گرفتن


  • ترک

  • spit


    تف انداختن

  • frizzle


    موخوره

  • sibilate


    شبیه سازی

  • whiz


    ویز

  • whizz


    وزوز

  • buzz


    سوئیچ کردن

  • swish


    آرزو

  • whish


    کرپیت کردن

  • fizzle


    ضربه محکم و ناگهانی

  • crepitate


    نجوا


  • صدای سوزش


  • ضعیف کردن

  • sizz


    کروچیدن

  • decrepitate


    درخشش

  • crunch


    صدا

  • sparkle


    چین خوردگی


  • زنگ تفريح

  • crinkle


    خرد کردن


  • خس خس سینه

  • scrunch


    غر زدن

  • wheeze


    زمزمه

  • whirr


    سوت زدن

  • hum


  • whistle


  • whir


antonyms - متضاد


  • ادامه هید

  • stabiliseUK


    stabiliseUK

  • plunge in


    فروبردن در


  • حفظ


  • ماندن


  • نگه دارید


  • اقامت کردن

  • calm


    آرام

  • dive in


    شیرجه زدن در

  • stabilizeUS


    stabilizeUS

  • endure


    تحمل کن

  • persist


    اصرار ورزیدن


  • ثابت