word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
مجروح کردن کسی با یک جسم نوک تیز مانند چاقو
-
برای انجام یک حرکت فشاری کوتاه و قوی با انگشت یا یک جسم بلند و نازک
-
عمل هل دادن چاقو به کسی، یا جراحت ناشی از ضربه چاقو
-
یک احساس ناگهانی، به ویژه یک احساس ناخوشایند مانند درد
-
an action or remark that attacks someone's reputation
اقدام یا سخنی که به شهرت کسی حمله می کند
-
آسیب رساندن به کسی با استفاده از یک شی نوک تیز
-
عمل مجروح کردن کسی با یک جسم نوک تیز
-
ضربه چاقو نیز یک احساس ناگهانی است
-
چاقو همچنین تلاشی برای انجام کاری است که ممکن است نتوانید انجام دهید
example - مثال
-
چند ضربه چاقو به سینه اش خورد.
-
او به دلیل ضربات چاقو به همسرش به 15 سال زندان محکوم شد.
-
همانطور که او صحبت می کرد با انگشتش هوا را می زد.
-
با چنگالش به گوشت ضربه زد.
-
او با ضربات چاقو در بیمارستان بستری شد.
-
وقتی تمام هدایای گرانقیمتی که به زوئی برای کریسمس داده شده بود را دید، حسادتش به او وارد شد.
-
انتقاد او از برنامه های شرکت، ضربه خنجری به خود رئیس هیئت مدیره بود.
-
او را با چنگال زدند.
-
He’s recovering from stab wounds.
او در حال بهبودی از جراحات چاقو است.
-
چری ناگهان احساس گناه کرد.
-
من حتی در تخمین هزینه آن خنجر نمی زنم.
synonyms - مترادف
-
throes
درد
-
spasms
اسپاسم
-
convulsions
تشنج
-
مناسب
-
pangs
پیچک ها
-
twinges
نیش زدن
-
نیش می زند
-
pricks
گرفتگی عضلات
-
aches
ضربان
-
stings
بخیه ها
-
cramps
گزگز
-
throbs
شلیک می کند
-
stitches
هوشمندی ها
-
tingles
هوشمندسازی ها
-
shoots
درد و ناراحتی
-
smarts
کرک
-
soreness
صدمه می زند
-
smartings
انقباضات
-
discomfort
عذاب
-
cricks
ترفندها
-
hurts
خارهای
-
achings
آچارها
-
prickings
تحریک
-
twitches
بیماری ها
-
agony
-
tweaks
-
prickles
-
wrenches
-
irritation
-
stingings
-
maladies
antonyms - متضاد
-
idleness
بیکاری، تنبلی