word - لغت

stages || مراحل

part of speech - بخش گفتار

N/A || N/A

spell - تلفظ

steɪdʒ

UK :

steɪdʒ

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [stages] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stages] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stages] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stages] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stages] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stages] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stages] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stages] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stages] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stages] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stages] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stages] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stages] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stages] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stages] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stages] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stages] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stages] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stages] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stages] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stages] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stages] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stages] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stages] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stages] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stages] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stages] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stages] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stages] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stages] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stages] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stages] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stages] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stages] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stages] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stages] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stages] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stages] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stages] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stages] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stages] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stages] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stages] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stages] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stages] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stages] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stages] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stages] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stages] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stages] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stages] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stages] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stages] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stages] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stages] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stages] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stages] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stages] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stages] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stages] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stages] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stages] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stages] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stages] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stages] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stages] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stages] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stages] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stages] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stages] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stages] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stages] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stages] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stages] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stages] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stages] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stages] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stages] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stages] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stages] در گوگل

description - توضیح

example - مثال

  • The project is in its final stages and should be completed by August.


    این پروژه در مراحل پایانی خود قرار دارد و باید تا ماه آگوست تکمیل شود.


  • آنها آخرین مرحله سفر خود را با پای پیاده انجام دادند.

  • Our marriage is going through a difficult stage at the moment.


    ازدواج ما در حال حاضر مراحل سختی را پشت سر می گذارد.

  • Their youngest child is at the stage where she can say individual words but not full sentences.


    کوچکترین فرزند آنها در مرحله ای است که می تواند کلمات جداگانه را بگوید اما جملات کامل را نه.


  • من در حال حاضر خسته نیستم اما در مرحله ای (= در برخی مواقع) در طول پیاده روی به استراحت نیاز دارم.

  • Andrew spends all his spare time playing with his computer but it's probably just a stage he's going through (= a period of development that will end soon).


    اندرو تمام اوقات فراغت خود را صرف بازی با رایانه خود می کند، اما احتمالاً این فقط مرحله ای است که او از آن عبور می کند (= دوره توسعه که به زودی به پایان می رسد).

  • We're decorating the house in stages so it won't be ready for another couple of months.


    ما خانه را به صورت مرحله‌ای تزئین می‌کنیم تا چند ماه دیگر آماده نباشد.

  • Once its fuel supply runs out each stage separates from the main part of the rocket and falls back to earth.


    هنگامی که سوخت آن تمام می شود، هر مرحله از قسمت اصلی موشک جدا می شود و دوباره به زمین می افتد.

  • Hamlet is on stage for most of the act.


    هملت در بیشتر زمان نمایش روی صحنه است.

  • The orchestra went on/off stage to great applause.


    ارکستر با تشویق شدید روی صحنه رفت.

  • The play is a stage adaptation of William Golding's novel.


    این نمایشنامه اقتباسی صحنه ای از رمان ویلیام گلدینگ است.

  • The singer returns to the Oslo stage (= will perform again in Oslo) this summer.


    این خواننده تابستان امسال به صحنه اسلو بازمی گردد (= دوباره در اسلو اجرا خواهد کرد).

  • The president was extremely popular on the world stage but was disliked in his own country.


    رئیس جمهور در صحنه جهانی بسیار محبوب بود، اما در کشور خود او را دوست نداشتند.

  • The local drama group is staging a production of the musical Grease.


    گروه نمایش محلی تولید موزیکال «گریس» را روی صحنه می برد.

  • London staged the Olympic Games in 2012.


    لندن بازی های المپیک را در سال 2012 برگزار کرد.

  • The software is in the early stages of development.


    این نرم افزار در مراحل اولیه توسعه است.

  • At that stage of my life I was married but didn’t have any children.


    در آن مرحله از زندگی ام ازدواج کرده بودم اما فرزندی نداشتم.

  • We’re repairing the house in stages – first the roof and chimney, then the windows.


    ما خانه را به صورت مرحله‌ای تعمیر می‌کنیم – ابتدا سقف و دودکش و سپس پنجره‌ها.

  • When you’re sitting in the balcony, you see more of the ceiling than the stage.


    وقتی در بالکن نشسته اید، بیشتر سقف را می بینید تا صحنه.

  • Berlin’s most successful stage musical was Annie Get Your Gun.


    موفق ترین موزیکال صحنه ای برلین «آنی تفنگت را بگیر».

  • She was a popular star of the musical stage (= of this type of theater).


    او ستاره محبوب صحنه موسیقی (= این نوع تئاتر) بود.

  • As a child he appeared on stage (= performing in theaters).


    در کودکی روی صحنه (= اجرا در تئاتر) ظاهر شد.

  • His novel includes such actors on the world stage as Fidel Castro and the Pope.


    رمان او شامل بازیگرانی در صحنه جهانی مانند فیدل کاسترو و پاپ است.

  • Bejart was staging his own ballets.


    بژارت باله های خود را به صحنه می برد.

  • Bus drivers are planning to stage a 24-hour strike.


    رانندگان اتوبوس قصد دارند اعتصاب 24 ساعته برگزار کنند.

  • Flotation is a key stage in the group's development plans.


    شناورسازی مرحله کلیدی در برنامه های توسعه گروه است.

  • From an early stage financial regulators blamed a lack of internal controls for the bank's failure.


    از همان ابتدا، رگولاتورهای مالی فقدان کنترل های داخلی را عامل شکست بانک می دانستند.


  • در این مرحله پیشنهادی برای تغییر ساختار مدیریتی موجود گروه وجود ندارد.

  • Negotiations with the union have reached a critical stage.


    مذاکرات با اتحادیه به مرحله حساسی رسیده است.

  • first/final/next stage


    مرحله اول / نهایی / بعدی


  • سخنرانی او در کنفرانس حزب او را به صحنه بین المللی سوق داد.

synonyms - مترادف

antonyms - متضاد

  • conceals


    پنهان می کند

  • covers


    پوشش می دهد

  • hides


    دور می کند

  • tucks away


    انبار می کند

  • covers up


    حجاب ها

  • stashes


    حافظه های پنهان

  • stows


    دربر می گیرد

  • veils


    سوراخ

  • caches


    تاریک نگه می دارد

  • ensconces


    راز نگه می دارد

  • holes up


    تحت پوشش نگه می دارد

  • keeps dark


    مبهم می کند

  • keeps secret


  • keeps under wraps


  • obscures