word - لغت

stats || آمار

part of speech - بخش گفتار

noun || اسم

spell - تلفظ

/stæts/

UK :

/stæts/

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [stats] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stats] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stats] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stats] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stats] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stats] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stats] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stats] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stats] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stats] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stats] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stats] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stats] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stats] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stats] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stats] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stats] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stats] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stats] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stats] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stats] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stats] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stats] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stats] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stats] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stats] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stats] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stats] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stats] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stats] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stats] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stats] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stats] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stats] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stats] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stats] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stats] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stats] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stats] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stats] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stats] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stats] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stats] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stats] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stats] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stats] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stats] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stats] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stats] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stats] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stats] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stats] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stats] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stats] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stats] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stats] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stats] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stats] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stats] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stats] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stats] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stats] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stats] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stats] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stats] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stats] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stats] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stats] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stats] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stats] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stats] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stats] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stats] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stats] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stats] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stats] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stats] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stats] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stats] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stats] در گوگل

description - توضیح


  • آمار

  • abbreviation for STATISTICS


    مخفف STATISTICS

  • abbreviation for statistics


    مخفف برای آمار

  • Sure there are enough stats and facts and gray type here to induce a third-quarter snooze.


    مطمئناً، آمار و حقایق کافی و نوع خاکستری در اینجا وجود دارد که باعث ایجاد چرت در سه ماهه سوم می شود.

  • I don't worry about my stats any more but I do worry about my family.


    من دیگر نگران آمارم نیستم، اما نگران خانواده ام هستم.

  • Grow his hair back and his rushing stats will surely improve.


    موهای او را دوباره رشد دهید و آمار عجله او مطمئناً بهبود خواهد یافت.

  • Can anyone photocopy the last 6/7 season stats and mail them on to me please.


    آیا کسی می تواند آمار فصل گذشته 6/7 را فتوکپی کند و آنها را برای من پست کند.

  • Jody looks at the stats on her clipboard.


    جودی به آمار موجود در کلیپ بورد خود نگاه می کند.

  • The stats cant leap to his defence either.


    آمار نیز نمی تواند از او دفاع کند.

  • I submit those stats and I get nowhere.


    من آن آمار را ارسال می کنم و به جایی نمی رسم.

  • Which brings us to perhaps the most phenomenal yearly stats I have ever had the pleasure of analysing.


    که شاید ما را به خارق‌العاده‌ترین آمار سالانه‌ای که من تا به حال از تجزیه و تحلیل آن لذت برده‌ام می‌رساند.

example - مثال

  • The match stats show that there were 16 instances of players being offside.


    آمار بازی نشان می دهد که 16 مورد از آفساید بودن بازیکنان وجود داشته است.

synonyms - مترادف


  • آمار


  • داده ها

  • figures


    ارقام


  • اطلاعات

  • numbers


    شماره

  • demography


    جمعیت شناسی

  • enumeration


    شمارش

  • census


    سرشماری


  • نظرسنجی

  • demographics


    آمار جمعیت

  • population tally


    سر شماری


antonyms - متضاد