word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
If an insect, plant or animal stings, it produces a small but painful injury usually with a poison, by brushing against the skin or making a very small hole in the skin
اگر حشره، گیاه یا حیوان نیش بزند، با مسواک زدن روی پوست یا ایجاد یک سوراخ بسیار کوچک در پوست، آسیب کوچک اما دردناکی ایجاد میکند که معمولاً با سم همراه است.
-
باعث ایجاد درد شدید اما معمولاً موقتی شود
-
اگر اظهارات ناخوشایند کسی به شما آسیب بزند، باعث ناراحتی و آزار شما می شود
-
برای چیزی مبلغی به طرز شگفت انگیزی از کسی دریافت کردن
-
درد سوزشی ناگهانی در چشم، روی پوست و غیره یا توانایی ایجاد چنین دردی
-
احساس ناراحت شدن از چیزی
-
a pointed part of an insect, plant or animal that goes through a person's or animal's skin and leaves behind poison
قسمت نوک تیز یک حشره، گیاه یا حیوان که از پوست شخص یا حیوان می گذرد و از خود سم به جا می گذارد.
-
a carefully planned and complicated plan which deceives people so that criminals can steal something
نقشه ای با دقت برنامه ریزی شده و پیچیده که مردم را فریب می دهد تا مجرمان بتوانند چیزی را بدزدند
-
اقدام پلیس برای دستگیری مجرمان که در آن پلیس وانمود می کند که جنایتکار است
-
a very short animation (= film using moving drawings) used as a form of advertising for a brand (= product name), TV channel etc.
یک انیمیشن بسیار کوتاه (= فیلم با استفاده از نقاشی های متحرک) که به عنوان نوعی تبلیغات برای یک برند (= نام محصول)، کانال تلویزیونی و غیره استفاده می شود.
-
(esp. of insects, plants, and animals) to produce a small but painful injury by making a very small hole in the skin
(به ویژه حشرات، گیاهان و حیوانات) تا با ایجاد یک سوراخ بسیار کوچک در پوست، آسیب کوچک اما دردناکی ایجاد کند.
-
اگر چیزی نیش بزند، باعث احساس درد در شما می شود
-
اگر اظهارات کسی شما را نیش بزند، باعث ناراحتی و آزردگی شما می شود
-
an operation in which police officers or others pretend to be criminals so they can catch people committing crimes
عملیاتی که در آن افسران پلیس یا دیگران وانمود می کنند که مجرم هستند تا بتوانند افرادی را که مرتکب جرم می شوند دستگیر کنند
-
آسیب کوچک اما دردناکی که زمانی ایجاد می شود که حشره یا حیوان سوراخ کوچکی روی پوست ایجاد می کند
-
گرفتن مقدار زیادی پول از کسی برای چیزی، به خصوص زمانی که این غیرمنصفانه است
-
باعث شود کسی پول را از دست بدهد
example - مثال
-
آیا همه انواع زنبور نیش می زنند؟
-
دیروز توسط یک زنبور نیش زدم.
-
من گزنه ها را ندیدم تا زمانی که توسط آنها نیش خوردم.
-
صابون/دود/عرق چشمانم را نیش زد.
-
این نوع ضدعفونی کننده، حتی اگر آن را روی یک برش تازه قرار دهید، نیش نمی زند.
-
او میدانست که حق با اوست، اما حرفهایش همچنان گزنده بود.
-
او از انتقادات او ضربه خورد.
-
She managed to give a stinging reply (= an angry answer intended to upset), before slamming down the phone.
او موفق شد قبل از اینکه تلفن را بکوبد، یک پاسخ گزنده (= پاسخی عصبانی که قصد ناراحت کردن را داشت) بدهد.
-
وقتی اضافه برداشت کردم، بانک من را برای 50 پوند به عنوان کارمزد گرفت.
-
او چندین نیش زنبور داشت.
-
نیش نمک در زخم
-
برخی از انواع چتر دریایی نیش قوی دارند.
-
نیش شکست
-
یکی از کارمندان بانک در این نیش دزدیده شد که در آن 5 میلیون دلار سرقت شد.
-
یک عملیات نیش زدن
-
چرا زنبورها نیش می زنند؟
-
هوای سرد ریه های جک را نیش زد.
-
صابون چشمانش را می سوزاند.
-
مدیران مورد انتقاد فعالان محیط زیست قرار گرفتند.
-
Officers set up a sting in which they sold him the jewels, and when he drove off with them they arrested him.
مأموران گزشی راه انداختند که در آن جواهرات را به او فروختند و هنگامی که او با آنها حرکت کرد او را دستگیر کردند.
-
Bee stings covered his hands.
نیش زنبور دستانش را پوشانده است.
-
بانک من را برای هزینه 50 یورویی گزید.
-
ما از افزایش نرخ بهره گرفتار شده ایم.
synonyms - مترادف
-
pricks
نیش زدن
-
nips
نیش
-
bites
گاز گرفتن
-
penetrates
نفوذ می کند
-
piques
پیکه
-
pokes
بهم زدن
-
wounds
زخم ها
-
needles
سوزن ها
-
prickles
خارهای
-
injures
صدمه می زند
-
pierces
سوراخ می کند
-
punctures
سوراخ ها
-
riddles
معماها
-
holes
حفاری
-
perforates
مته ها
-
bores
مشت
-
drills
ضربه بزنید
-
punches
پاره می شود
-
taps
شکاف ها
-
ruptures
مته از طریق
-
slits
خسته از طریق
-
drills through
زخم ایجاد می کند
-
bores through
خسته می شود
-
قطع می کند
-
-
-
bores into
-
cuts through
antonyms - متضاد
-
aids
ایدز
-
cures
درمان می کند
-
heals
شفا می دهد
-
helps
کمک می کند