word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
ماضی ساده و ماضی از موجودی
-
اگر یک مغازه یا کارخانه چیزی را ذخیره کند، آن را نگه می دارد
-
پر کردن چیزی مانند کمد یا قفسه با غذا یا کالا
example - مثال
-
اکثر سوپرمارکت ها طیف گسترده ای از شراب ها را ذخیره می کنند.
-
او یک شغل پاره وقت دارد تا قفسه های جوراب ساق بلند را در سوپرمارکت محلی جمع آوری کند.
-
من همیشه قبل از اینکه خواهرم برای ماندن بیاید یخچال را تهیه می کنم.
synonyms - مترادف
-
provided
ارائه شده است
-
furnished
مبله شده
-
prepared
آماده شده
-
equipped
مجهز بودن
-
implemented
اجرا شد
-
made available
دردسترس ساختن
-
planned
برنامه ریزی شده
-
accommodated
جای داده شده است
-
arranged for
ترتیب داده شده است
-
procured
تهیه شده است
-
readied
آماده شد
-
added
اضافه
-
پیشرفته
-
allocated
اختصاص داده شده است
-
allotted
مورچه
-
anted up
اختصاص داده
-
assigned
مطرح کرد
-
brought forth
آمد با
-
توزیع شده است
-
distributed
اهدا کرد
-
donated
تمدید شده
-
extended
مناسب
-
نصب شده
-
fitted
تعبیه شده
-
fitted out
چنگال شده است
-
forked out
صادر شده
-
issued
گذاشته شد
-
laid out
چیدمان
-
قرض داد
-
lent
ردیف شده
-
lined
antonyms - متضاد
-
خالی
-
bankrupt
ورشکسته
-
bare
برهنه
-
barren
عقیم
-
blank
جای خالی
-
depleted
تخلیه شده است
-
destitute
بی بضاعت
-
emptied
خالی شده
-
hollow
توخالی
-
unfilled
پر نشده
-
vacant
غیر اساسی
-
unsubstantial
غیر مسکونی
-
uninhabited
محروم
-
bereft
اندک
-
scant
بدون اشغال
-
unoccupied
روشن
-
devoid
ناچیز
-
شدید
-
paltry
بدون شارژ
-
void
پرایم نشده
-
stark
رایگان
-
uncharged
پاک شد
-
unprimed
تخلیه شد
-
vacated
حاوی هیچ چیز
-
پر نشده است
-
cleared
بدون مطالب
-
evacuated
-
containing nothing
-
not filled
-
vacuous
-
without contents