word - لغت

stocked || انبار شده

part of speech - بخش گفتار

N/A || N/A

spell - تلفظ

stɒk

UK :

stɑːk

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [stocked] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stocked] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stocked] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stocked] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stocked] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stocked] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stocked] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stocked] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stocked] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stocked] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stocked] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stocked] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stocked] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stocked] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stocked] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stocked] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stocked] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stocked] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stocked] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stocked] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stocked] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stocked] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stocked] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stocked] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stocked] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stocked] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stocked] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stocked] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stocked] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stocked] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stocked] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stocked] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stocked] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stocked] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stocked] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stocked] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stocked] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stocked] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stocked] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stocked] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stocked] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stocked] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stocked] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stocked] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stocked] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stocked] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stocked] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stocked] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stocked] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stocked] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stocked] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stocked] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stocked] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stocked] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stocked] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stocked] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stocked] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stocked] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stocked] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stocked] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stocked] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stocked] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stocked] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stocked] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stocked] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stocked] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stocked] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stocked] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stocked] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stocked] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stocked] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stocked] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stocked] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stocked] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stocked] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stocked] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stocked] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stocked] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stocked] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stocked] در گوگل

description - توضیح

example - مثال

  • Most supermarkets stock a wide range of wines.


    اکثر سوپرمارکت ها طیف گسترده ای از شراب ها را ذخیره می کنند.

  • He has a part-time job stocking shelves in the local supermarket.


    او یک شغل پاره وقت دارد تا قفسه های جوراب ساق بلند را در سوپرمارکت محلی جمع آوری کند.

  • I always stock up the fridge before my sister comes to stay.


    من همیشه قبل از اینکه خواهرم برای ماندن بیاید یخچال را تهیه می کنم.

synonyms - مترادف

  • provided


    ارائه شده است

  • furnished


    مبله شده

  • prepared


    آماده شده

  • equipped


    مجهز بودن

  • implemented


    اجرا شد

  • made available


    دردسترس ساختن

  • planned


    برنامه ریزی شده

  • accommodated


    جای داده شده است

  • arranged for


    ترتیب داده شده است

  • procured


    تهیه شده است

  • readied


    آماده شد

  • added


    اضافه


  • پیشرفته

  • allocated


    اختصاص داده شده است

  • allotted


    مورچه

  • anted up


    اختصاص داده

  • assigned


    مطرح کرد

  • brought forth


    آمد با

  • came up with


    توزیع شده است

  • distributed


    اهدا کرد

  • donated


    تمدید شده

  • extended


    مناسب

  • fit


    نصب شده

  • fitted


    تعبیه شده

  • fitted out


    چنگال شده است

  • forked out


    صادر شده

  • issued


    گذاشته شد

  • laid out


    چیدمان


  • قرض داد

  • lent


    ردیف شده

  • lined


antonyms - متضاد


  • خالی

  • bankrupt


    ورشکسته

  • bare


    برهنه

  • barren


    عقیم

  • blank


    جای خالی

  • depleted


    تخلیه شده است

  • destitute


    بی بضاعت

  • emptied


    خالی شده

  • hollow


    توخالی

  • unfilled


    پر نشده

  • vacant


    غیر اساسی

  • unsubstantial


    غیر مسکونی

  • uninhabited


    محروم

  • bereft


    اندک

  • scant


    بدون اشغال

  • unoccupied


    روشن

  • devoid


    ناچیز


  • شدید

  • paltry


    بدون شارژ

  • void


    پرایم نشده

  • stark


    رایگان

  • uncharged


    پاک شد

  • unprimed


    تخلیه شد

  • vacated


    حاوی هیچ چیز


  • پر نشده است

  • cleared


    بدون مطالب

  • evacuated


  • containing nothing


  • not filled


  • vacuous


  • without contents