word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
مصمم هستید نظر خود را تغییر ندهید، حتی زمانی که مردم فکر می کنند شما غیر منطقی هستید
-
حذف، مقابله یا استفاده از آن دشوار است
-
امتناع از تغییر نظر، حتی زمانی که مردم فکر می کنند اشتباه می کنید یا غیرمنطقی هستید
-
بسیار سرسخت، به نحوی که آزاردهنده و غیرمنطقی است
-
امتناع از تغییر نظر، حتی زمانی که مردم فکر می کنند کاری که می خواهید انجام دهید احمقانه است
-
very determined to do what you want often without thinking about the results of your actions – used especially about young people
بسیار مصمم برای انجام آنچه می خواهید، اغلب بدون فکر کردن به نتایج اقدامات خود - به ویژه در مورد جوانان استفاده می شود
-
doing what you want even after you have been told to stop or when you know that it is wrong – used especially about children
انجام دادن کاری که می خواهید، حتی پس از اینکه به شما گفته شد دست از کار بکشید، یا زمانی که می دانید اشتباه است - مخصوصاً در مورد کودکان استفاده می شود
-
behaving in an unreasonable and often angry way especially by doing the opposite of what people want you to do
رفتار غیرمنطقی و اغلب عصبانی
-
یک فرد لجباز مصمم است آنچه را که می خواهد انجام دهد و از انجام هر کار دیگری امتناع می ورزد
-
چیزهایی که سرسخت هستند به سختی می توان آنها را جابجا کرد، تغییر داد یا با آنها مقابله کرد
-
opposed to change or suggestion
مخالف تغییر یا پیشنهاد
-
اگر چیزی سرسخت باشد، تعمیر یا مقابله با آن سخت است
-
A man of great personal charm he was yet stubborn and pugnacious towards those with whom he disagreed.
مردی با جذابیت شخصی زیاد، در عین حال نسبت به کسانی که با آنها مخالف بود سرسخت و خصمانه بود.
-
ژان پل می تواند مثل یک قاطر سرسخت باشد.
-
اگر نزدیکتر آن را بپذیرد در بدترین حالت به عنوان دروغگو و در بهترین حالت لجوج شناخته میشود.
-
در سمت چپ آنها، چوب طویل ممنوع با درهم تنیدگی درختان و مدافعان سرسختش قرار داشت.
-
پدرت خیلی لجباز است - گوش نمی دهد.
-
We need to do something about Craig but he's so stubborn I just know he wouldn't listen if we tried to talk to him.
ما باید کاری در مورد کریگ انجام دهیم، اما او آنقدر سرسخت است که فقط می دانم اگر بخواهیم با او صحبت کنیم گوش نخواهد کرد.
-
او یک برج حمل سرسخت و وفادار بود، بهترین دوست برای داشتن.
-
یک پیرمرد سرسخت
-
Tax policy would be ruled by stubborn one-third minorities many among them cruising for policy payoffs to drop their opposition.
سیاست مالیاتی توسط یک سوم اقلیتهای سرسخت اداره میشود، که بسیاری از آنها برای دستکم کردن مخالفتهای خود به دنبال سود سیاست هستند.
-
با وجود مخالفت های سرسختانه، رئیس جمهور موفق شد نرخ بهره را افزایش دهد.
-
او مانند یک شترمرغ در مورد قرمز پیر رفتار می کرد - و در عین حال یک شترمرغ سرسخت!
-
The oil companies face stubborn resistance from environmentalists.
شرکت های نفتی با مقاومت سرسختانه طرفداران محیط زیست روبرو هستند.
-
آیا نمی توانید آن را وارد جمجمه سرسخت خود کنید، آقای هبدن؟
-
I was stubborn so was she.
من لجباز بودم، او هم همینطور.
-
I've got a very stubborn streak and I discovered that I couldn't bear people telling me what I could and couldn't eat.
من یک رگه بسیار سرسخت دارم و متوجه شدم که نمیتوانم تحمل کنم مردم به من بگویند چه چیزی میتوانم بخورم و چه چیزی نمیتوانم بخورم.
-
به او گفتم ایده بدی است، اما دیو آنقدر سرسخت است که هرگز گوش نمی دهد.
-
stubborn weeds
علف های هرز سرسخت
example - مثال
-
او آنقدر سرسخت بود که قبول نکرد اشتباه کرده است.
-
او می تواند مانند یک قاطر سرسخت باشد (= بسیار سرسخت).
-
stubborn pride
غرور سرسخت
-
a stubborn resistance to change
مقاومت سرسختانه در برابر تغییر
-
امتناع سرسختانه از گوش دادن
-
او رگه های سرسخت مادرش را به ارث برده است.
-
a stubborn cough/stain
سرفه/لکه سرسخت
-
یک مشکل سرسخت
-
او کار خود را با چیزی جز استعداد خام و اراده ای سرسخت شروع کرد.
-
این وضعیت با امتناع سرسختانه جانسون از عذرخواهی تشدید شد.
-
آنها بحث های بزرگی دارند زیرا هر دو بسیار سرسخت هستند.
-
او به دلیل مقاومت سرسختانه و امتناع از پذیرش شکست مشهور بود.
-
لکه های سرسخت را می توان با استفاده از مقدار کمی مواد شوینده پاک کرد.
-
او مریض است، اما آنقدر سرسخت است که نمی تواند به پزشک مراجعه کند.
-
stubborn stains
لکه های سرسخت
synonyms - مترادف
-
obstinate
لجباز
-
headstrong
سرسخت
-
obdurate
با اراده
-
wilful
تزلزل ناپذیر
-
adamant
سازش ناپذیر
-
uncompromising
تسلیم ناپذیر
-
unyielding
سرکش
-
dogged
مقاوم
-
indurate
مصمم
-
resolute
بولشی
-
bolshie
محکم
-
اجتناب ناپذیر
-
inexorable
منحرف
-
perverse
بی امان
-
relentless
غیرقابل انعطاف
-
unmalleable
سر خوک
-
pigheaded
نسوز
-
recalcitrant
استوار
-
refractory
ثابت قدم
-
stalwart
غیر قابل انطباق
-
steadfast
غیر منقول
-
unadaptable
مولیش
-
hardheaded
حیله گر
-
immovable
ناآرام
-
mulish
مخالف
-
ornery
درست شد
-
restive
صاحب نظر
-
willful
Warning: Undefined array key 27 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 529
-
contrary
Warning: Undefined array key 28 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 529
-
fixed
Warning: Undefined array key 29 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 529
-
opinionated
Warning: Undefined array key 30 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 529
antonyms - متضاد
-
giving
دادن
-
accommodating
انطباق دادن
-
disposed
بیرون انداخته شده
-
inclined
شیب دار
-
enthusiastic
مشتاق
-
obliging
الزام آور
-
مایل بودن
-
altruistic
نوع دوست
-
amenable
قابلیت
-
معقول
-
نوع
-
bighearted
سخاوتمند
-
freewill
اراده آزاد
-
prepared
آماده شده
-
wilful
با اراده
-
benevolent
خیراندیش
-
خوب
-
بی غرض
-
ungrudging
تیز
-
keen
قابل انعطاف
-
pliable
آماده
-
خیریه
-
willful
سخاوتمندانه
-
charitable
بشردوستانه
-
generous
سودمند
-
philanthropic
محتوا
-
beneficent
باز کن
-
بی وقفه
-
خوشحالم
-
unstinting
Warning: Undefined array key 29 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 589
-
Warning: Undefined array key 30 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 589