word - لغت

stunt || شیرین کاری

part of speech - بخش گفتار

noun || اسم

spell - تلفظ

/stʌnt/

UK :

/stʌnt/

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [stunt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stunt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stunt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stunt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stunt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stunt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stunt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stunt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stunt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stunt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stunt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stunt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stunt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stunt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stunt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stunt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stunt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stunt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stunt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stunt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stunt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stunt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stunt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stunt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stunt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stunt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stunt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stunt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stunt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stunt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stunt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stunt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stunt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stunt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stunt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stunt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stunt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stunt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stunt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stunt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stunt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stunt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stunt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stunt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stunt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stunt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stunt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stunt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stunt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stunt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stunt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stunt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stunt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stunt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stunt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stunt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stunt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stunt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stunt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stunt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stunt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stunt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stunt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stunt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stunt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stunt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stunt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stunt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stunt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stunt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stunt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stunt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stunt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stunt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stunt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stunt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stunt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stunt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stunt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stunt] در گوگل

description - توضیح

example - مثال

  • He did all his own stunts.


    او تمام بدلکاری های خودش را انجام می داد.

  • a stunt pilot


    یک خلبان بدلکاری

  • a stunt flying team


    یک تیم پرنده بدلکاری

  • They jumped off London Bridge as a publicity stunt.


    آنها به عنوان یک شیرین کاری تبلیغاتی از پل لندن پریدند.

  • I've had enough of her childish stunts.


    از شیرین کاری های کودکانه اش به اندازه کافی خسته شده ام.

  • Don't you ever pull a stunt like that again!


    دیگر هرگز چنین شیرین کاری را انجام نده!

  • What was the point of tonight's little stunt?


    بدلکاری کوچک امشب چه فایده ای داشت؟

  • It's a typical action movie with plenty of spectacular stunts.


    این یک فیلم اکشن معمولی با تعداد زیادی شیرینی دیدنی است.

  • Tom Cruise has performed his own stunts for Mission Impossible 2, defying warnings from professionals.


    تام کروز شیرین کاری های خود را برای ماموریت غیرممکن 2 انجام داده است و هشدارهای حرفه ای ها را نادیده می گیرد.

  • an advertising stunt


    یک شیرین کاری تبلیغاتی

  • Their marriage was just a cheap publicity stunt.


    ازدواج آنها فقط یک ترفند تبلیغاتی ارزان بود.

  • Drought has stunted (the growth of) this year's cereal crop.


    خشکسالی (رشد) محصول غلات امسال را متوقف کرده است.

  • This was not just some publicity stunt.


    این فقط یک شیرین کاری تبلیغاتی نبود.

  • Drought has stunted this year’s corn crop.


    خشکسالی محصول ذرت امسال را کاهش داده است.

  • She dismissed her opponent's lawsuit as a publicity stunt.


    او شکایت رقیب خود را به عنوان یک ترفند تبلیغاتی رد کرد.

  • a political/election stunt


    یک شیرین کاری سیاسی/انتخاباتی

synonyms - مترادف

  • exploit


    بهره برداری

  • feat


    شاهکار


  • فوت و فن

  • deed


    سند - سند قانونی

  • antic


    ضد و نقیض

  • caper


    کپر

  • act


    عمل کنید


  • عدد

  • acrobatic


    آکروباتیک


  • عمل

  • coup


    کودتا

  • maneuverUS


    مانور ایالات متحده

  • manoeuvreUK


    مانور انگلستان


  • ریسک


  • شرکت، پروژه

  • undertaking


    تعهد


  • امر


  • حرکت


  • ماجرا


  • کارایی


  • پویش

  • escapade


    فرار کردن


  • تلاش


  • چیز

  • quest


    جستجو

  • romp


    جست و خیز کردن

  • crusade


    جنگ صلیبی


  • فعالیت


  • تجربه

  • doing


    در حال انجام

  • fling


    پرت کردن

antonyms - متضاد


  • شکست


  • باقی مانده

  • inaction


    بی عملی

  • inactivity


    عدم فعالیت

  • repose


    آرام گرفتن

  • inertia


    اینرسی

  • idleness


    بیکاری، تنبلی

  • stoppage


    توقف

  • cessation


    عدم موفقیت

  • nonachievement


    از دست دادن

  • forfeit


    منفعل بودن

  • passiveness


    ضرر - زیان


  • انفعال


  • بی توجهی

  • passivity


    تسلیم شدن

  • neglect


    دروغ

  • surrender


  • lie