word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
استفاده از چیزی یا شخصی به جای چیز یا شخص دیگری
-
انجام همان کار به عنوان یک چیز یا شخص دیگر یا به جای آنها
-
در ورزش، استفاده از یک بازیکن برای بخشی از بازی پس از حذف بازیکن دیگر از بازی
-
یک چیز یا شخصی که به جای چیز یا شخص دیگری استفاده می شود
-
در ورزش، بازیکنی که برای بخشی از یک بازی به جای بازیکن دیگر استفاده می شود
-
هیچ چیز به خوبی آنچه گفته شد نیست
-
آ آموزگار جایگزین
-
استفاده از کسی یا چیزی به جای شخص یا چیز دیگری
-
استفاده از چیزی متفاوت یا جدید به جای چیز دیگری
-
جای شخص دیگری را بگیرد یا برای مدتی کار او را انجام دهد
-
همان کار را به عنوان کار دیگری انجام دهد یا جای آن را بگیرد
-
چیزی متفاوت یا جدید که به جای چیز دیگری استفاده می شود
-
کسی که جای شخص دیگری را می گیرد یا برای مدتی کار او را انجام می دهد
-
هیچ چیز دیگری به اندازه چیز یا عمل بیان شده خوب نیست
example - مثال
-
در این دستور می توانید روغن را جایگزین کره (= به جای کره از روغن استفاده کنید).
-
می توانید آرد گندم را با آرد بادام جایگزین کنید (= به جای آرد گندم از آرد بادام استفاده کنید).
-
او اولین فیلم خود را زمانی انجام داد که جایگزین بازیگری شد که در ابتدا انتخاب شده بود.
-
کلمات «او» و «او» را بیرون آوردم و «آنها» و «آنها» را جایگزین آنها کردم.
-
نیروگاه های گازسوز جایگزین تجهیزات کمتر کارآمد زغال سنگ خواهند شد.
-
سوپرانو برای اولین بار روی صحنه ظاهر شد که او را جایگزین فردی کرد که بیمار بود.
-
رونالدو در اوایل نیمه دوم تعویض شد.
-
دیتون در نیمه دوم بازی به جای ویلیامز تعویض شد.
-
نمی دانم چرا مربی مرا تعویض کرد.
-
توفو را می توان به عنوان جایگزین گوشت در دستور العمل های گیاهی استفاده کرد.
-
ویتامین ها نباید به عنوان جایگزینی برای یک رژیم غذایی سالم استفاده شوند.
-
جانسون در اواخر بازی به عنوان بازیکن تعویضی وارد زمین شد.
-
سرمربی در دقایق پایانی بازی یک تعویض دیگر وارد زمین کرد.
-
شما می توانید در مورد کشورهای دیگر مطالعه کنید، اما هیچ جایگزینی برای بازدید خودتان از آنها وجود ندارد.
-
در این دستور می توانید روغن را جایگزین کره کنید.
-
او دیشب برای جانشینی ستاره بیمار فراخوانده شد.
-
گفتگو جایگزین ضعیفی برای عمل است.
-
Industry must reduce fuel consumption by substituting alternative fuels for fossil fuels.
صنعت باید با جایگزینی سوخت های فسیلی، مصرف سوخت را کاهش دهد.
-
زمان می برد تا برندهای محلی را با نام های تجاری خود جایگزین کنید.
-
از او خواسته شد تا رئیس کمیته غایب را جایگزین کند.
-
دولت انتظار دارد گاز طبیعی جایگزین صادرات نفت در آینده شود.
-
بسیاری از شرکتهای داتکام یاد گرفتهاند که فناوری هرگز نمیتواند جایگزین خدمات مشتری شود.
-
We are looking at the possibility of using foreign production as a substitute for exports to foreign markets.
ما به دنبال امکان استفاده از تولید خارجی به عنوان جایگزین صادرات به بازارهای خارجی هستیم.
-
جایگزین های ارزان تر، محصول را از بازار جهانی جابجا کرد.
-
egg/fat/meat substitutes
جایگزین های تخم مرغ / چربی / گوشت
-
هشدار زودهنگام در مورد اخراج هیچ جایگزینی برای یک شغل نیست.
-
کارگران قراردادی مدت معین و کارگران آژانس همیشه جایگزین مستقیم یکدیگر نیستند.
-
در این صنعت، هیچ جایگزینی برای تجربه وجود ندارد.