word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
to agree with and give encouragement to someone or something because you want him her or it to succeed
موافقت کردن و تشویق کردن به کسی یا چیزی به این دلیل که می خواهید او، او یا او موفق شود
-
If you support a sports team or a sports player you want them to win and might show it by going to watch them play
اگر از یک تیم ورزشی یا یک بازیکن ورزشی حمایت می کنید، می خواهید آنها برنده شوند و ممکن است با رفتن به تماشای بازی آنها نشان دهید
-
کمک عاطفی یا عملی به کسی
-
پولی را که برای خریدن غذا و لباس و پرداخت هزینه های زندگی به یک نفر نیاز دارد، بدهند
-
اگر از یک فعالیت یا عادت حمایت می کنید، پول لازم برای پرداخت آن را فراهم می کنید
-
تا شرایط مناسب مانند غذا و آب کافی را برای زندگی فراهم کند
-
محکم نگه داشتن چیزی یا حمل وزن آن مخصوصاً از پایین برای جلوگیری از افتادن آن
-
کمک به درست نشان دادن چیزی
-
پذیرفتن چیزی و اجازه دادن به آن
-
توافق و تشویق برای یک ایده، گروه یا شخص
-
کمک عاطفی یا عملی
-
پولی که کسی برای خرید غذا و لباس و پرداخت هزینه های زندگی نیاز دارد
-
something that holds something firmly or carries its weight especially from below to stop it from falling
چیزی که چیزی را محکم نگه می دارد یا وزن آن را حمل می کند، مخصوصاً از پایین برای جلوگیری از سقوط
-
وسیله ای است که برای نگه داشتن بخشی از بدن، به ویژه قسمت ضعیف، در موقعیتی محکم استفاده می شود
-
چیزی که نشان می دهد یک واقعیت درست است
-
to give encouragement and approval to someone or something because you want the person or thing to succeed
تشویق و تأیید کسی یا چیزی را به این دلیل که می خواهید آن شخص یا چیزی موفق شود
-
کمک کردن به کسی یا چیزی به صورت احساسی یا عملی
-
برای تأمین پول یا چیزهای فیزیکی مورد نیاز کسی
-
نشان دادن یا به نظر می رسد که چیزی را ثابت می کند
-
محکم نگه داشتن چیزی یا تحمل وزن آن، به ویژه. از پایین، برای جلوگیری از سقوط آن
-
پول یا چیزهای فیزیکی که به کسی که به آنها نیاز دارد ارائه می شود
-
اطلاعات یا حقایقی که صحت چیزی را ثابت می کند؛ اثبات
-
تایید و تشویق به کسی یا چیزی
-
چیزی که چیزی را محکم نگه می دارد یا وزن آن را تحمل می کند تا از افتادن آن جلوگیری کند
-
برای نشان دادن اینکه با کسی یا چیزی موافق هستید و می خواهید آنها را تشویق کنید
-
برای کمک به کسی، یا ارائه کمک در مورد چیزی، در صورت نیاز
-
اگر از یک فعالیت حمایت می کنید، برای آن پول فراهم می کنید
-
برای جلوگیری از کاهش ارزش یا ضعیف شدن چیزی
-
کمک به نشان دادن اینکه چیزی درست است
-
عمل متوقف کردن کاهش ارزش یا ضعیف شدن چیزی
-
چیزی که به نشان دادن درست بودن چیزی کمک می کند
example - مثال
-
پدرم تمام عمرش از حزب کارگر حمایت کرد.
-
اکثریت مردم شهر به شدت از طرح های ساخت یک مدرسه جدید حمایت می کنند.
-
من فکر می کنم حمایت از مشاغل محلی با خرید محلی مهم است.
-
ما همیشه تمام تلاش خود را برای حمایت از دانش آموزان خود برای موفقیت انجام خواهیم داد.
-
طرفدار کدام تیم هستی؟
-
Alcoholics Anonymous is a group which supports people who are trying to stop drinking too much alcohol.
الکلی های گمنام گروهی است که از افرادی حمایت می کند که سعی می کنند مصرف بیش از حد الکل را متوقف کنند.
-
خانواده ام همیشه در هر کاری که می خواستم از من حمایت کرده اند.
-
او یک همسر و چهار فرزند دارد.
-
این شرکت دارویی از تحقیقات سرطان حمایت می کند.
-
من نمی دانم آنها چگونه می توانند از سبک زندگی پرهزینه خود حمایت کنند.
-
برخی از معتادان به مواد مخدر برای حمایت از عادت خود به جرم و جنایت روی می آورند.
-
زمین اینجا آنقدر فقیر است که نمی تواند هیچ محصولی را تحمل کند.
-
گنبد کلیسا توسط / بر روی ستون های مرمری پشتیبانی می شود.
-
When babies first learn to stand they hold on to something to support themselves (= to stop themselves from falling).
هنگامی که نوزادان برای اولین بار ایستادن را یاد می گیرند، چیزی را برای حمایت از خود (= برای جلوگیری از سقوط خود) می گیرند.
-
مچ پایم ضعیف است، بنابراین همیشه وقتی تنیس بازی میکنم، آن را بانداژ میزنم تا از آن حمایت کند.
-
The Bank of England has taken measures to support the pound (= to stop it from being reduced in value).
بانک انگلستان اقداماتی را برای حمایت از پوند (= جلوگیری از کاهش ارزش آن) انجام داده است.
-
این ارقام استدلال من را تایید می کند.
-
شما نمی توانید چنین بیانیه ای را بدون هیچ گونه سند پشتیبانی بیان کنید.
-
مدیر مدرسه به پسرها گفت که از چنین رفتاری حمایت نمی کند.
-
Environmental groups are fast gaining support among young people.
گروه های محیط زیست به سرعت در میان جوانان حمایت می شوند.
-
We've succeeded in drumming up a lot of local support for our attempt to stop the superstore being built.
ما موفق شدهایم حمایت محلی زیادی برای تلاش خود برای جلوگیری از ساخت سوپراستور جمع کنیم.
-
I signed a petition in support of the campaign to end the marketing of baby formula in developing countries.
من طوماری را در حمایت از کمپین پایان دادن به بازاریابی شیر خشک در کشورهای در حال توسعه امضا کردم.
-
وقتی کارم را از دست دادم لیز از من حمایت زیادی کرد.
-
تو در این دوران سخت حمایت بزرگی برای مادرم بودی.
-
او برای حمایت به پدرش وابسته است.
-
کف توسط تکیه گاه های چوبی نگه داشته می شود.
-
من مچ دستم آسیب دیده است، بنابراین آن را بانداژ کردم تا کمی از آن حمایت کنم.
-
جیم همیشه وقتی می دود از زانو تکیه گاه استفاده می کند.
-
این شواهد جدید از این نظریه حمایت می کند که او به قتل رسیده است.
-
ما مجبور شدیم گزارش پزشک را در تأیید ادعای خود به شرکت بیمه ارسال کنیم.
-
رئیس جمهور به شدت از نقش مصر در مذاکرات حمایت کرد.
synonyms - مترادف
-
rigging
تقلب
-
chains
زنجیر
-
controls
کنترل ها
-
pulleys
قرقره ها
-
ropes
طناب ها
-
wires
سیم ها
antonyms - متضاد
-
neglects
غفلت می کند
-
shuns
اجتناب می کند
-
deprives
محروم می کند
-
abandons
رها می کند
-
condemns
محکوم می کند
-
ignores
نادیده می گیرد
-
gives up
تسلیم شد
-
bankrupts
ورشکستگان
-
depletes
تخلیه می کند
-
diminishes
کاهش می یابد
-
drains
زهکشی ها
-
exhausts
اگزوزها
-
impoverishes
فقیر می کند
-
ruins
ویرانه
-
weakens
ضعیف می کند
-
deserts
بیابان ها
-
disregards
نادیده گرفتن
-
forgets
فراموش می کند
-
اهمیت نمی دهد
-
overlooks
مشرف می شود
-
rejects
رد می کند
-
spurns
طرد می کند
-
dislikes
دوست ندارد
-
hurts
صدمه می زند