word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
a device shaped like a box with a screen that receives electrical signals and changes them into moving images and sound or the method or business of sending images and sound by electrical signals
دستگاهی به شکل جعبه با صفحه نمایش که سیگنال های الکتریکی را دریافت می کند و آنها را به تصاویر و صداهای متحرک تبدیل می کند، یا روش یا کار ارسال تصویر و صدا توسط سیگنال های الکتریکی
-
a large box with a viewing screen which receives electrical signals and changes them into moving pictures and sound
یک جعبه بزرگ با صفحه نمایش که سیگنال های الکتریکی را دریافت می کند و آنها را به تصاویر متحرک و صدا تبدیل می کند
-
تلویزیون همچنین برنامه هایی است که تماشا می کنید یا شغل پخش آنها
-
a system of broadcasting images and sound using electrical signals, and the programmes that are shown
سیستم پخش تصاویر و صدا با استفاده از سیگنال های الکتریکی و برنامه هایی که نشان داده می شوند
example - مثال
-
a 3D/an HD television
یک تلویزیون 3D/یک HD
-
Could you turn the television down?
آیا می توانید تلویزیون را کم کنید؟
-
این یکی از معدود برنامه های تلویزیونی است که هنوز تماشا می کنم.
-
Is there anything good on television tonight?
آیا امشب چیز خوبی در تلویزیون وجود دارد؟
-
Clare has worked in television since she left college.
کلر از زمانی که کالج را ترک کرد در تلویزیون کار کرده است.
-
مشکل شما این است که بیش از حد تلویزیون تماشا می کنید.
-
اکثر خانه ها تلویزیون دارند.
-
Is there anything interesting on television tonight?
آیا امشب چیز جالبی در تلویزیون وجود دارد؟
-
برنامه های مصرف کننده در تلویزیون از محبوبیت بالایی برخوردار شده اند.
-
The ads were first shown on television five years ago.
این تبلیغات برای اولین بار پنج سال پیش در تلویزیون پخش شد.
-
یک آمریکایی به طور متوسط در هفته چقدر تلویزیون تماشا می کند؟
-
از تلویزیون زنده پخش شد.
-
این شرکت خدمات آنلاین را با تلویزیون تعاملی برای بازار انبوه ترکیب کرده است.
-
digital/satellite/terrestrial television
تلویزیون دیجیتال/ماهواره/زمینی
-
national/local/network television
تلویزیون ملی/محلی/شبکه
-
television advertising/advertisements/commercials
تبلیغات تلویزیونی/تبلیغات/تبلیغات بازرگانی
-
a television network/channel/station
یک شبکه تلویزیونی / کانال / ایستگاه
-
television audiences/viewers
مخاطبان / بینندگان تلویزیون
synonyms - مترادف
-
electronics
الکترونیک
-
camcorders
دوربین های فیلمبرداری
-
computers
کامپیوترها
-
radios
رادیوها
-
stereos
استریو
-
transistors
ترانزیستورها
-
VCRs
دستگاه های ویدئویی
-
CD players
پخش کننده سی دی
-
computer chips
تراشه های کامپیوتری
-
electronic components
قطعات الکترونیکی
-
integrated circuitry
مدار مجتمع
-
video cameras
antonyms - متضاد
-
mechanical device
دستگاه مکانیکی