word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
completely.
به صورت کامل.
-
completely or extremely.
به طور کامل یا شدید
example - مثال
-
او افسرده بود و نسبت به آینده کاملاً ناامید بود.
-
گروگان گیری. وزیر گفت. تحت هیچ شرایطی کاملا غیر قابل قبول بود.
-
Honestly. it`s the story of my life - I meet a totally gorgeous bloke and he`s leaving for Australia the next day!
صادقانه. این داستان زندگی من است - من با یک جوان کاملاً زرق و برق آشنا می شوم و او روز بعد به استرالیا می رود!
-
در کار او جذب شده است. او کاملاً از اطراف خود غافل بود.
-
تو با اون لباس خیلی عالی به نظر میای
synonyms - مترادف
-
به صورت کامل
-
به طور کامل
-
thoroughly
به طور کامل
-
utterly
کاملا
-
به طور کامل
-
کاملا
-
wholly
کاملا
-
کاملا
-
altogether
در مجموع
-
consummately
به طور کامل
-
comprehensively
به طور جامع
-
unconditionally
بدون قید و شرط
-
unmitigatedly
بی وقفه
-
wholeheartedly
از صمیم قلب
-
soundly
با صدای بلند