word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
a belief principle or way of acting that people in a particular society or group have continued to follow for a long time or all of these beliefs, etc. in a particular society or group
یک باور، اصل یا شیوه عملی که افراد جامعه یا گروهی خاص برای مدت طولانی از آن پیروی کرده اند یا همه این باورها و غیره در یک جامعه یا گروه خاص
-
a way of behaving or a belief that has been established for a long time or the practice of following behavior and beliefs that have been so established
روشی از رفتار یا باوری که برای مدت طولانی تثبیت شده است، یا عمل به پیروی از رفتار و باورهایی که تا این حد تثبیت شده است.
example - مثال
-
آتش بازی از دیرباز یک سنت آمریکایی در روز چهارم ژوئیه بوده است.
-
سوئیس سنت طولانی بی طرفی دارد.
-
There's a tradition in our office that when it's somebody's birthday they bring in a cake for all of us to share.
در دفتر ما یک سنت وجود دارد که وقتی تولد کسی است، کیکی می آورند تا همه با هم شریک شویم.
-
ما تصمیم گرفتیم که امسال سنت شکنی کنیم (= مثل همیشه رفتار نکنیم) و برای کریسمس برویم.
-
طبق سنت، شبح یک روح بی سر از راهروهای خانه عبور می کند.
-
این یک سنت غربی است که عروس ها سفید می پوشند.
-
مردم دینکا طبق سنت دامدار هستند.
synonyms - مترادف
-
فرهنگ
-
سبک زندگی
-
customs
گمرک
-
عادت داشتن
-
زمینه
-
civilisationUK
civilisationUK
-
civilizationUS
تمدن ایالات متحده
-
habits
عادات
-
میراث
-
mores
آداب و رسوم
-
جامعه
-
values
ارزش های
-
ways
راه ها
-
زندگی
-
قرارداد
-
توسعه
-
ethnicity
قومیت
-
ethnology
قوم شناسی
-
folklore
فرهنگ عامه
-
folkways
راه های عامیانه
-
grounding
زمین
-
humanism
اومانیسم
-
ideas
ایده ها
-
دانش
-
arts and sciences
هنر و علوم
-
the arts
هنر
-
روش زندگی
-
نژاد
-
اصل و نسب
-
ملت
-