word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
شامل بیش از یک کشور یا موجود در بیش از یک کشور
-
یک شرکت فراملی، سازمان و غیره در بسیاری از کشورها تجارت می کند
-
involving several nations
شامل چندین ملت
-
برای توصیف شرکت ها یا فعالیت های تجاری که در بیش از یک کشور وجود دارد یا انجام می شود استفاده می شود
-
اصطلاح طبقه سرمایه دار فراملی به جای هم در مفرد و جمع استفاده می شود.
-
These young people are, of course those from whom tomorrow's transnational capitalist class will be recruited.
این جوانان البته کسانی هستند که طبقه سرمایه دار فراملی فردا از آنها جذب خواهند شد.
-
Yet there is greater emphasis in the transnational company model on the complete integration and interdependence of operating structures.
با این حال، در مدل شرکت فراملی تأکید بیشتری بر یکپارچگی کامل و وابستگی متقابل ساختارهای عملیاتی وجود دارد.
-
Sutherland demonstrated that corporate crime was widespread and virtually endemic in contemporary national and transnational corporations.
ساترلند نشان داد که جرایم شرکتی در شرکتهای ملی و فراملیتی معاصر گسترده و تقریباً بومی است.
-
با توجه به صنعتی شدن فراملی ظرفیت صادرات هر دو کشور افزایش یافت.
-
When we experience the need for a global product we are engaged in a typical cultural-ideological transnational practice.
هنگامی که ما نیاز به یک محصول جهانی را تجربه می کنیم، درگیر یک عمل فراملی فرهنگی-ایدئولوژیکی معمولی هستیم.
example - مثال
-
transnational corporations
شرکت های چند ملیتی
-
transnational corporations/companies
شرکت ها/شرکت های فراملیتی
-
transnational crime/issues
جرایم/مسائل فراملی
-
امروزه شرکت های بزرگ بیشتری به صورت فراملی فعالیت می کنند.
-
transnational corporations/companies/organizations
شرکت ها/شرکت ها/سازمان های فراملیتی
synonyms - مترادف
-
بین المللی
-
multinational
چند ملیتی
-
جهانی است
-
worldwide
در سراسر جهان
-
خارجی
-
intercontinental
بین قاره ای
-
transcontinental
فرا قاره ای
-
large-scale
در مقیاس بزرگ
-
جهانی
-
جهان
-
cosmopolitan
جهان شهری
-
transoceanic
فرا اقیانوسی
-
catholic
کاتولیک
-
ecumenical
سیاره ای
-
planetary
همه جانبه
-
all-embracing
دور از دسترس
-
far-reaching
گسترده
-
wide-ranging
دریایی
-
offshore
قاره
-
Continental
چند فرهنگی
-
multicultural
جامع
-
بطور گسترده
-
عمومی
-
مشترک
-
همه جا حاضر
-
همه جا
-
omnipresent
پاندمی
-
ubiquitous
چند نژادی
-
pandemic
کیهانی
-
multiracial
-
cosmic