word - لغت

trumpets || شیپور

part of speech - بخش گفتار

N/A || N/A

spell - تلفظ

ˈtrʌm.pɪt

UK :

ˈtrʌm.pət

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [trumpets] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [trumpets] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [trumpets] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [trumpets] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [trumpets] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [trumpets] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [trumpets] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [trumpets] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [trumpets] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [trumpets] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [trumpets] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [trumpets] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [trumpets] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [trumpets] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [trumpets] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [trumpets] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [trumpets] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [trumpets] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [trumpets] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [trumpets] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [trumpets] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [trumpets] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [trumpets] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [trumpets] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [trumpets] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [trumpets] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [trumpets] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [trumpets] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [trumpets] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [trumpets] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [trumpets] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [trumpets] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [trumpets] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [trumpets] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [trumpets] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [trumpets] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [trumpets] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [trumpets] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [trumpets] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [trumpets] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [trumpets] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [trumpets] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [trumpets] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [trumpets] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [trumpets] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [trumpets] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [trumpets] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [trumpets] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [trumpets] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [trumpets] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [trumpets] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [trumpets] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [trumpets] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [trumpets] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [trumpets] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [trumpets] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [trumpets] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [trumpets] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [trumpets] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [trumpets] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [trumpets] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [trumpets] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [trumpets] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [trumpets] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [trumpets] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [trumpets] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [trumpets] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [trumpets] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [trumpets] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [trumpets] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [trumpets] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [trumpets] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [trumpets] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [trumpets] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [trumpets] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [trumpets] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [trumpets] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [trumpets] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [trumpets] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [trumpets] در گوگل

description - توضیح

example - مثال

  • We could hear the elephants trumpeting in the distance.


    صدای شیپور فیل ها را از دور می شنیدیم.

  • The museum has been loudly trumpeting its reputation as one of the finest.


    این موزه با صدای بلند شهرت خود را به عنوان یکی از بهترین ها در بوق و کرنا کرده است.

  • Their much-trumpeted low low prices affect only five percent of the goods that they sell.


    قیمت های پایین آنها که بسیار در بوق و کرنا گفته می شود تنها بر پنج درصد از کالاهایی که می فروشند تأثیر می گذارد.

  • We heard the elephants trumpeting in the distance.


    صدای بوق فیل ها را از دور شنیدیم.

  • He’s been trumpeting political reform for years.


    او سال هاست که اصلاحات سیاسی را در بوق و کرنا می کند.

  • The boys were not shy about trumpeting their successes.


    پسرها از بوق زدن موفقیت های خود ابایی نداشتند.

synonyms - مترادف

  • shouts


    فریاد می زند

  • yells


    غرش می کند

  • roars


    فریادها

  • hollers


    دم

  • bellows


    صدا می زند

  • cries out


    با صدای بلند به نظر می رسد

  • calls out


    تماس می گیرد

  • sounds loudly


    گریه می کند

  • calls


    زوزه می کشد

  • cries


    صدا می کند

  • screams


    خلیج ها

  • howls


    جیغ می کشد

  • vociferates


    رعد و برق

  • bays


    پارس می کند

  • shrieks


    غرغر می کند

  • thunders


    جیغ ها

  • barks


    اوف

  • bawls


    هالوها

  • growls


    بلوسترها

  • screeches


    holloes

  • whoops


    clamoursUK

  • halloos


    clamorsUS

  • blusters


    مسیرها

  • holloes


    صدا خاموش می شود

  • hallooes


    صدایت را بلند می کند

  • clamoursUK


  • clamorsUS


  • routs


  • sounds off


  • raises your voice


  • snarls


antonyms - متضاد

  • conceals


    پنهان می کند

  • hides


    ساکت می شود

  • hushes up


    راز نگه می دارد

  • keeps secret


    بازی می کند

  • plays down


    نور می کند

  • makes light of


    انگلستان را به حداقل می رساند

  • minimisesUK


    ایالات متحده را به حداقل می رساند

  • minimizesUS


    دست کم می گیرد

  • underrates


    کوچک می کند

  • belittles


    کم بیان می کند

  • underestimates


    اخراج می کند

  • understates


    سرکوب می کند

  • dismisses


    سبک می گیرد

  • suppresses


  • takes lightly