word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
to believe that someone is good and honest and will not harm you. or that something is safe and reliable.
باور داشته باشید که کسی خوب و صادق است و به شما آسیبی نمی رساند. یا اینکه چیزی امن و قابل اعتماد است.
-
امیدوار بودن و انتظار داشتن چیزی درست است.
-
این باور که می توانید به کسی یا چیزی اعتماد کنید.
-
باور داشته باشید که چیزی درست است، اگرچه هیچ مدرکی ندارید
-
a legal arrangement in which a person or organization controls property and/or money for another person or organization.
یک ترتیب قانونی که در آن شخص یا سازمانی دارایی و/یا پول را برای شخص یا سازمان دیگری کنترل می کند.
-
سازمانی که اموال و/یا پول را برای شخص دیگری کنترل می کند.
-
به نام برخی از بانک ها استفاده می شود.
-
به چیزی اعتماد داشتن یا اینکه به کسی اعتقاد داشته باشی
-
امیدوار بودن و انتظار داشتن چیزی درست است.
-
a legal arrangement in which a person or organization controls property or money for the benefit of another person or organization.
یک ترتیب قانونی که در آن شخص یا سازمانی اموال یا پول را به نفع شخص یا سازمان دیگری کنترل می کند.
-
A trust is also a group of people or organizations that controls property or money for its own benefit. or the property or money controlled by the group.
تراست نیز گروهی از افراد یا سازمانها هستند که دارایی یا پول را به نفع خود کنترل میکنند. یا اموال یا پول تحت کنترل گروه.
-
این باور که می توانید به کسی یا چیزی اعتماد کنید.
-
اعتقاد به اینکه می توانید به کسی یا چیزی وابسته باشید.
-
a legal arrangement in which you give a person or organization the right to manage money or property for a particular person or group of people that you have chosen to receive the money.
یک ترتیب قانونی که در آن به شخص یا سازمانی حق مدیریت پول یا دارایی را برای شخص یا گروه خاصی از افرادی که برای دریافت پول انتخاب کرده اید، می دهید.
-
سازمانی که پول یا دارایی را برای شخص یا گروه دیگری مدیریت می کند.
-
an arrangement between two or more companies to work together illegally. for example to control prices.
توافقی بین دو یا چند شرکت برای همکاری غیرقانونی با یکدیگر. به عنوان مثال برای کنترل قیمت ها.
example - مثال
-
او خیلی دروغگو است - نمی توانید به کلمه ای که می گوید اعتماد کنید.
-
من نمی توانم او را در مغازه استخدام کنم مگر اینکه بتوانم به او اعتماد کنم.
-
بعد از کاری که با من کرد من دیگر هرگز به او اعتماد نخواهم کرد
-
شما می توانید به روت اعتماد کنید زیرا او همیشه کارها را طبق قوانین انجام می دهد.
-
او یک شیطان پیر حیله گر است - من به پولم به او اعتماد نمی کنم.
-
عدم اعتماد در یک رابطه بسیار مخرب است.
-
شراکت آنها بر اساس احترام متقابل بود. اعتماد و درک
-
A good relationship is built on trust.
یک رابطه خوب مبتنی بر اعتماد است.
-
او در تمام زندگی خود به دیگران اعتماد کودکانه داشت.
-
ما به پزشکان اعتماد داریم. اما حتی آنها نیز خطاپذیر هستند.
synonyms - مترادف
-
اعتماد به نفس
-
ایمان
-
assurance
اطمینان
-
باور
-
محکومیت
-
credence
اعتبار
-
certainty
یقین - اطمینان - قطعیت
-
certitude
اطمینان
-
reliance
تکیه
-
sureness
اطمینان
-
اعتبار
-
انتظار
-
موجودی
-
dependence
وابستگی
-
entrustment
واگذاری
antonyms - متضاد
-
distrust
بی اعتمادی
-
mistrust
بی اعتمادی
-
distrustfulness
بی اعتمادی
-
dubiety
دوبیتی
-
dubiousness
مشکوک بودن
-
mistrustfulness
بی اعتمادی
-
skepticismUS
شک ایالات متحده
-
uncertainness
عدم قطعیت
-
scepticismUK
شکاکیت انگلستان
-
شک
-
ترس
-
incredulity
ناباوری
-
suspicion
سوء ظن
-
uncertainty
عدم قطعیت
-
wariness
احتیاط