word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
example - مثال
-
an uncluttered room
یک اتاق نامرتب
-
محل کار را شلوغ و تمیز نگه دارید.
-
عکس های قدیمی خیابان های عریض و نامرتب را نشان می دهند.
-
یک خانه تمیز و نامرتب همیشه زیبا به نظر می رسد.
-
به وب سایت طراحی جدید و بدون درهم و برهمی داده شده است.
synonyms - مترادف
-
neat
مرتب
-
orderly
منظم
-
tidy
کوتاه کردن
-
trim
شکل کشتی
-
shipshape
prim
-
prim
ترد
-
crisp
نگهداری می شود
-
kempt
آراسته
-
groomed
ماشه
-
trig
مرتب شده
-
tidied
ضد عفونی کننده
-
antiseptic
باند باند
-
bandbox
از خود راضی
-
smug
راحت
-
snug
برداشت
-
well-groomed
صنوبر
-
picked up
معصوم
-
spruce
سر راست
-
immaculate
به ترتیب
-
خوشه و طول
-
در جهت خوب
-
spick-and-span
تمیز
-
در شکل خوب
-
spick and span
به خوبی نگهداری می شود
-
هوشمندانه
-
به ترتیب پای سیب
-
well kept
شکل کشتی و مد بریستول
-
خوب نگهداری شده
-
-
-
well-kept
antonyms - متضاد
-
disheveledUS
ایالات متحده ژولیده
-
dishevelledUK
انگلستان ژولیده
-
disordered
بی نظم
-
disorderly
درگیر
-
messy
کسل کننده
-
mussed
اسلوون
-
mussy
شلخته
-
sloven
نامرتب
-
slovenly
درهم و برهم
-
unkempt
تنبل
-
untidy
به هم ریخته
-
sloppy
سردرگم
-
slobbish
ژولیده
-
chaotic
اسلوبی
-
cluttered
نازنین
-
confused
اخمو
-
frowzy
بی سازمان
-
slobby
ایالات متحده بی نظم
-
jumbled
آشغال
-
disarrayed
غیر سیستماتیک
-
muddled
کثیف
-
dowdy
احمق
-
frowsy
خشن
-
disorganisedUK
-
disorganizedUS
-
littered
-
scruffy
-
unsystematic
-
-
-